ســـاده ی ســـاده..
از دســت میـــرونــد ..
همـــه ی آن چــیزها کــه..
سخــت سخــت به دست آمدنـــد ...
|
یک دنیا برای خودت داشته باشی همان دور دور ها ؛
همان دور دور هایی ک از بچگی صحنه اش مدام در ذهنت میاید و دالی ای می گوید و می رود.
پر باشد از گل های ریز صورتی و تو یک قاصدک گرفته باشی دستت و بدویی دنبال همبازی کودکی هایت و صدای خنده تان گوش فلک را کر کند.
فقط صدای گنجشک بیاید و هوا حسااابی ابری باشد و تپه ببینی و سر سبزی ...
حس کنی بادبادک های اینجا چقدر با بادبادک های سیاه زندگی روزمره ی ماشینی این روز ها ، فرق دارد .
(می شویم، ما!)
بعد ک حسابی دنبال هم کردیم و خندیدیم، خسته شویم و بنشینیم کنار همان باریکه ی آب ک صدایش نرم می کرد صدای گنجشک ها را؛ خیلی نرم ....آبی ِ آبی !
بعد هم دراز بکشیم و چشم بدوزیم ب بادبادکی ک هوا کردیم و کم کم سیاهی ابرها محوش کند .
از گذشته ها بگوییم و تصمیم بگیریم ک تا همیشه با هم بمانیم . دست هم را بگیریم و آرزو کنیم .
بعد هم قاصدک ها را بفرستیم پیش بادبادک ....
آنقدر برود تا برسد ب ته آسمان.
برسد ب خدا ....
و بعد هم آنقدر حرف بزنیم و بخندیم ک کم کم غروب شود.
باران بگیرد ...هوا هم مثل صدای آب نرم شود. پر از ابر های طوسی .....
آنوقت دست هایمان را بگیریم بالای سر هم تا خیس نشویم .
بعد هم تصمیم بگیریم ب هر سختی ای شده برگردیم....برگردیم ب نزدیکی ک پر از هوای آلوده است .....
و جای دورمان را قول دهیم ک به هیچ کس نشان ندهیم .
آن وقت برویم ........
پ.ن : گاهی لازمه اونقدر رویا ببافی ک وقتی برگردی ب حالت عادیت، تو واقعیت اون بوی نم و چمن و هوا رو حس کنی ....ملموس شن برات.
پ.ن2: هیچ کس نمیتونست اینقدی ک جودیو جایگزین شخص سومم کردم، با جایگزینیش رویامو واقعی کنه . یه رویا ک تو رویا بودنش خیلی تکه ....
پ.ن3 : جووودی .....
پ.ن4 : یک مطلب ،از عمق احساسات نوشت !
پر حس های مختلف بود ...
و یک دنیا غلط نگارشی داشت :دی :)
پ.ن5 : خدا رو شکـــــــر ک اینقده خووووبـــــــــــــم .....