ســـاده ی ســـاده..
از دســت میـــرونــد ..
همـــه ی آن چــیزها کــه..
سخــت سخــت به دست آمدنـــد ...
|
مرا بسپار در یادت
به وقت بارش باران،
نگاهت گر به آن بالاست،
و در حال دعا قلبت،
مثال بید می لرزد،
دعایم کن،
که من محتاج محتاجم....
****
در میان انیوه افکار و کلمات پراکنده ای ک در اتقاقچه ذهنم پخش و پلا شده گشتم،و همین را پیدا کردم.
اینجاست که شاعر میگوید:
دیگر نمی گویم گشتم نبود،نگرد نیست.
بگذار صادقانه بگویم،
گشتیم،اتفاقا بود،فقط مال ما نبود..
شما بگردید،لابد مال شماست....
پ.ن:بدون هیچ گونه قصد و غرض؛کاملا هم طبیعی نوشت.