ســـاده ی ســـاده..
از دســت میـــرونــد ..
همـــه ی آن چــیزها کــه..
سخــت سخــت به دست آمدنـــد ...
|
ای فرزند آدم...
دل تو حرم من است،
چگونه در حرم من بیگانه راه می دهی؟
جان تو منزلگاه عشق من است،
چگونه در این منزلگاه،محبت دیگران را
پذیرایی می کنی؟
وجود تو فرش قدمهای یاد من است،
چگونه یاد غریبه ها قدم بر این فرش
می نهد؟
...
به من اعتماد داشته باش.
از من مگریز،
زبانت را با نام من،دلت را با عشق من،و قلبت را
با یاد من تازه کن.
من دوست آن کسم که دوستم بدارد،
من همنشین آن کسم که با من بنشیند،
من همدم آن کسم که با من مانوس شود...
...
پی نوشت:تو رگهای من یه چیزی جریان داره که این زمینیا بهش می گن عشق...(اگه مسافران دیده باشی...!!)
من عشق می ورزم...ولی نه از اون عشقای الکی...