ســـاده ی ســـاده..
از دســت میـــرونــد ..
همـــه ی آن چــیزها کــه..
سخــت سخــت به دست آمدنـــد ...
|
نکته ی اول:سلام!
نکته ی دوم:خودم رامعرفی کنم..؟!من یک قاصدکی کوچولوی دلتنگ حوصله سررفته هستم!(البته معمولا در جواب معرفی من یه چیز دیگه میگم!به نام خدا هستم دو ساله از تهران!)
نکته ی سوم:دلم میخواهد دوباره بچه شوم و به مامانم بگویم حوصله ام سر رفته و ایشان هم بگویند :کفشو بگیر سر نره!و من هم کلی شاد شوم..
نکته ی سوم:اسباب کشی خیلی سخت است....نه؟!
نکته ی چهارم:دلم برای نامه بازی های کلاسی تنگ شده....(سیکوریت ها کم کم رو می شود...)
نکته ی پنجم:دلم لوگوی جدید می خواهد...
نکته ی ششم:فقط عبــــــــــــــدو....
نکته ی هفتم:حیف بود که نامی از صلی نیاوریم..!دلمان نیامد!
نکته ی هشتم:می شود کمک کنید این پولی ما مانیا بگیرد...؟!
نکته نهم:چرا اینقدر تابستان خسته کننده است..!؟
نکته ی دهم:به قول رفیق شفیقمان ضحی جان...جز بی کاری کار دیگری سراغ ندارید...؟!
نکته ی یازدهم:دنیای عجیبی است....
نکته ی دوازدهم:دلم هوای دفتر خاطره نوشتن کرد...یهو!
نکته ی سیزدهم:به نظرتان واقعا کسی دلش برای من تنگ شده؟!
نکته ی چهاردهم:اوضاع نگارشیمان به هم ریخته....
نکته ی پانزدهم:چه بگویم که غم از دل برود....
نکته ی شانزدهم:از اسم عاری فا خوشم میاید...
نکته ی هفدهم:هنوز هم دلم ندای عارفه می خواهد....یادتان باشد....
نکته ی هجدهم:دلم یک چیزی می خواهد...نمی دانم چی...هم میدانم . هم نمی دانم....زندگی سخت شده....
نکته ی نوزدهم:دل من یه روز به دریا زد و رفت....
نکته ی بیستم:نمی دانم چرا اینقدر چرت و پرت می گویم....شرمنده...
نکته ی بیست و یکم؛حسن ختام؛به یاد 21 خرداد ها....
باشد که باز بینم دیدار آشنا را......