سفارش تبلیغ
صبا ویژن
               قااااااصدکانه
                            ســـاده ی ســـاده.. از دســت میـــرونــد .. همـــه ی آن چــیزها کــه.. سخــت سخــت به دست آمدنـــد ...

 

نکته ی اول:سلام!

نکته ی دوم:خودم رامعرفی کنم..؟!من یک قاصدکی کوچولوی دلتنگ حوصله سررفته هستم!(البته معمولا در جواب معرفی من یه چیز دیگه میگم!به نام خدا هستم دو ساله از تهران!)

نکته ی سوم:دلم میخواهد دوباره بچه شوم و به مامانم بگویم حوصله ام سر رفته و ایشان هم بگویند :کفشو بگیر سر نره!و من هم کلی شاد شوم..

نکته ی سوم:اسباب کشی خیلی سخت است....نه؟!

نکته ی چهارم:دلم برای نامه بازی های کلاسی تنگ شده....(سیکوریت ها کم کم رو می شود...)

نکته ی پنجم:دلم لوگوی جدید می خواهد...

نکته ی  ششم:فقط عبــــــــــــــدو....

نکته ی هفتم:حیف بود که نامی از صلی نیاوریم..!دلمان نیامد!

نکته ی هشتم:می شود کمک کنید این پولی ما  مانیا بگیرد...؟!

نکته نهم:چرا اینقدر تابستان خسته کننده است..!؟

نکته ی دهم:به قول رفیق شفیقمان ضحی جان...جز بی کاری کار دیگری سراغ ندارید...؟!

نکته ی یازدهم:دنیای عجیبی است....

نکته ی دوازدهم:دلم هوای دفتر خاطره نوشتن کرد...یهو!

نکته ی سیزدهم:به نظرتان واقعا کسی دلش برای من تنگ شده؟!

نکته ی چهاردهم:اوضاع نگارشیمان به هم ریخته....

نکته ی پانزدهم:چه بگویم که غم از دل برود....

نکته ی شانزدهم:از اسم عاری فا خوشم میاید...

نکته ی هفدهم:هنوز هم دلم ندای عارفه می خواهد....یادتان باشد....

نکته ی هجدهم:دلم یک چیزی می خواهد...نمی دانم چی...هم میدانم . هم نمی دانم....زندگی سخت شده....

نکته ی نوزدهم:دل من یه روز به دریا زد و رفت....

نکته ی بیستم:نمی دانم چرا اینقدر چرت و پرت می گویم....شرمنده...

نکته ی بیست و یکم؛حسن ختام؛به یاد 21 خرداد ها....

 

باشد که باز بینم دیدار آشنا را......

 

 

 

 

 

 


+ جمعه 89/3/28 6:31 عصر قاصدک خانوم | نظر