ســـاده ی ســـاده..
از دســت میـــرونــد ..
همـــه ی آن چــیزها کــه..
سخــت سخــت به دست آمدنـــد ...
|
شرح وضعیت ؛
مثل تمام شرح وضعیت ها و بازسازی صحنه ای که درش حضور داری نیست ؛
نه به دلنشینی برف عصر زمستان و نه به آرامی باران دم غروب پاییز ....
موقعیت تنها یک نصفه شب را یاد آور میشود،
که انبوده کارهایت خواب را بسته بندی کرده و گذاشته کنار ...
و تو را کشانده اینجا تا لا اقل کمی در ای سکوت نیمه شب حرف بزنی ....
بعله ..
موقعیت همین است ....
کمی دیگر که نه...کم کم صبح شده ....
تمام شد شب ...
این کار ها هم چناان ادامه دارد !
پ.ن : یا علللللللیییییی .....
خداونداااا ....
ما له شدیم ....به دادمان بررس :دی !
خدااای زیاده ...
کی میشه این چهارشنبه بعد از ظهر برسه زود تر کارامون تمووووم شه ...
ینی میشه ؟!؟
پ.ن2 : ی عااالمه حرف دارم ...تو پست بعدی ایشالا ..
قط خیییلی شکر...
زیاااادی از حد!
:)