قااااااصدکانه
                            ســـاده ی ســـاده.. از دســت میـــرونــد .. همـــه ی آن چــیزها کــه.. سخــت سخــت به دست آمدنـــد ...

 

قلم که نخواهد بنویسد،هر چقدر هم زور و دعوا سرش بیاوری ،نمی نویسد.

و زیان که قفل شود،هر چه داد و بیدا کنی سرش چیزی نمی گوید.

و حست که می گوید "سنگ نشو" را هم هر چقدر احساس کنی ...

وهر چقدر دلت بخواهد فریاد بزنی باز هم انگشت های هیــس نشانه ات می گیرند و تو خاموش می شوی.

و خلوت هم بکنی باز کسی هست؛یا خودش.یا یادش.یا صدایش در گوشت.

پس خاموش باش.

ساکت.

سر ب زیر.

و درونی.

شاید هم شده باشی...نمی دانم.

 

پ.ن:همیشه توی بهترین لحظه رسیدی،ب داد این دل بی قـــرار...بدون تو نمی تونم راهو ببینم خدا منو تنهـــا نذااار....

پ.ن2:خوبم...!؟


+ چهارشنبه 90/7/20 3:58 عصر قاصدک خانوم | نظر