ســـاده ی ســـاده..
از دســت میـــرونــد ..
همـــه ی آن چــیزها کــه..
سخــت سخــت به دست آمدنـــد ...
|
تمااااااااام نوشته ام پاک شد!
خدااااااا.....
-------------------------
ضدحالی بود بسی عظیم پاک شدن آنهمه نوشته ای که با جان و دلم نوشته بودمش!
و تازه کلی هم وقت منتظر مانده موندم تا سوژه ی عزیز زحمت بکشد و به ذهنم خطور کند....فرض کن!
و حالا من و ماندم و صفحه ی خالی رو به رو و وبلاگی که هر کاری اش میکنم باز نمیشود و بد و بیراه دوباره به سیستم....!
آپ دیشبم من بودم و قاصدکی.قاصدکی غر زدن را برایم منع کرده.....و من هم قول دادم که به خاطر اینکه دوستش دارم و وجودم است به حرفش گوش کنم!قاصدک قاصدکی ست!
سوژه ام نمیاید.دارم کم کم حرص میخورم.خیلی.....
چیزی نمیگویم!فقط قدر خنده هایمان را بدانیم....بعد یکشنبه خدا به دادمان برسد!واااااای....!
و در آخر:کاش رفتار نامتعادل یکی از دوستان را میفهمیدم!کمکم کنید.راه حلی برای فهمیدنش پیدا نمیکنم....
همین.