ســـاده ی ســـاده..
از دســت میـــرونــد ..
همـــه ی آن چــیزها کــه..
سخــت سخــت به دست آمدنـــد ...
|
ایستاده ای سنگ شدنم را نگاه می کنی که چه؟!
که دلت آرام بگیرد ؟!
بگذار آرام بگیرد....برایم مهم نیست...
دلم می خواهد همینجا؛درست در همین لحظه...
تمام افکارم را برزیم توی کیسه مشکی . بگذارمش جلوی در و فرار کنم....فرار کنم از این افکاری ک مدام روی اعصابم رژه می روند .
نمی خواهم بگویم خسته ام از روزگار و چه می دانم...از این جور حرف ها .
اما انگار هر چه روزهایم را هول میدهم ک بروند جلو افکارم در مقابلش قد علم می کنند و می شوند سد راهش ...
حالم را دیگر دارد به هم می زند این جدال های تکراری .
این حرف های همیشگی و این بی تغییری ...
و این لحظه هایی ک می گذرند و تا به حال اینگونه نگذراده ام اش....
و این بار سنگین ک شانه هایم را خم کرده ....
چه می خواهی بشنوی ؟!
چیزی برای گفتن ندارم...
تو همانجا بایست.
دلت را آرام کن ...
من آرام آرام سنگ می شوم ....
می زنم شیشه ی دلت را می شکانم .
همین و همین ...
پ.ن: روزگار وقتی خودش را توی سرت می کوباند ک حرفی در پی نوشت برای زدن نداشته باشی !
بی مخاطب. ناشی از حرص شاید .....اما بی مخاطب .
بعد.ن :پشت این گریه خالی شدن نیست ...
عید قشنگتون مبارک .....
به امید ظهور ....
پ.ن: این دست های ساده و خالی دخیلتان، ما را فقط ب رسم رفاقت دعا کنید ....
.....
هر لحظه که می گذرد دلم بیشتر خودش را می گیرد.
خیلی هم بیشتر.
هر چقدر هم می گویم ول کن خودت را....بیا بیرون..
گوش نمی دهد.
خودش را سخت در آغوش گرفته...
سخت تر از همیشه....
پ.ن: گرفته دلم.
پ.ن2: شاید بیشتر از اونی ک فکرشو بکنی!
پ.ن3: بعدهای خاص دارد جمله هایم. بستگی ب حال و روز و شرایط ...
پ.ن4: تیر دارد سریع تر از همیشه می گذرد ...
پ.ن5: مشهد بی نهایت خوش گذشت...بی نهایت....
پ.ن6: ممنووون پولی خوبم. بابیت تبریک تولد بی نظیرت !:*
ه م ی ن ...
..../