روزي مجنون از ميان سجاده ي مردنماز گزاري ميگذشت مرد گفت: هي مگر نمي بيني با معشوق خود رازو نياز مي کنم!!!مجنون گفت من که عاشق ليلي ام تو را نديدم تو که عاشق خداي ليلي هستي چگونه مرا ديدي !!!!