ئـــــه ! اين آخ آخ آخ اي ک تو استاتوست گذاشتي هم برميگشت به کاراي زيادمون يني ؟ :))
آره ... اصن مدرسه امروز تو يه فازي بود ... يه فاز خاص و ناب ...
اما بعضيا رو که ميديدم جا ميخوردم ...
شايد قبل عيد انقدر سرم شلوغ بود که حتي نميتونستم سرمو بيارم بالا ببينم دورو برم چه خبره ...
اما امروز ...
اتفاقا داشتم به فرزانه هم ميگفتم اين موضوعو ...
واقعا عوض شده بودن ... خيلي بد بود ... يه حالي شدم ...
وااااااااااي عاريـــــــــــف ... دارم به فردا فک ميکنم ...
ميـــــــــاي واقعا ؟
نميتونم بهت قول بدم که اتاقمو مرتب نميکنم ...
يه دستي مجبورم روش بکشم ...
جا واسه نشستنم نيس آخه :دي
من بيام دنبالت ؟؟ فک کردي چي واقعا ؟؟
تا وقتي ماشين زير پاي تو هست که دگ رو زدنت به من معني نداره ... والا بخدا :دي
من ِ بدبخت بعد کنکور هم بايد مثه الان با همين تاکسي سر کنم :)))