سفارش تبلیغ
صبا ویژن
               قااااااصدکانه
                            ســـاده ی ســـاده.. از دســت میـــرونــد .. همـــه ی آن چــیزها کــه.. سخــت سخــت به دست آمدنـــد ...

 

هر رفتنی ای باید برود .این را من نگفته ام اما اگر گفته بودم هم کتمان نمی کردم؛  تمام رفتنی ها باید بروند والا رسم همین روزگاری ک تک تک رفتنی ها را می برد، ب هم می خورد ....

و کسی چ می فهمد، ک تو اینجا در تعجب همان ماندنی ای باشی ک رفته و حالا فقط برای رفتنش دنبال علت می گردی؛

حالا ک کم کم غرورت خودش را ب رخت می کشد؛ خودش را مدام یادآوری می کند ب ذهن خسته ات ک این روز ها دیگر نیازی ب فکر کردن ندارد ...می خواهد آرام و بی خیال فقط خوش باشد ....بی آن ک ذره ای برای خورده های قلب و روزهای تنهایی و هر چ ک گذشته، دلیلی بخواهد ...

می خواهد با صدای بلند آنقــــــدر بخندد ک تمام رفتنی ها حسرت بخورند؛ رفتنی ها ک حسرت بخورند حال ماندنی هایی ک رفتند دیدنی ست اما ....

و این بار نوبت چشم های من است؛

ک نگاه بی تفاوت حاصل از آسودگی خاطرم را ب رخ  تک تک نگاه ها بکشم.

آن وقت نگاه بر گیرم؛ سرم را برگردانم و راه زندگی - خودم – را دنبال کنم.

بی هیچ دغدغه و کلنجار برای یافتن پاسخ ....

 

 

و این همان لحظه است؛

ک تو می فهمانی کینه ب دل نگرفتی ...

می فهمانی تو بخشیدی ....

سکوتت هم دلیل عجزت از جواب نبوده؛

صبوری کردی در خودت و هیچ ب رویش نیاوردی...

ک مبادا

 

با شکست سکوتت بخششت را خدشه دار کنی ....

 

همین و بس.

 

//

 

پ.ن: من خووووبم!

 

برای نمایش بزرگترین اندازه کلیک کنید

 



+ شنبه 92/1/10 1:24 صبح قاصدک خانوم | نظر