• وبلاگ : قااااااصدكانه
  • يادداشت : توپ پـــــــر
  • نظرات : 3 خصوصي ، 30 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2      >
     
    آدمن ديگر کاريشان نميشد کرد ...
    پاسخ

    ما بايد گاهي جورشان را بكشيم غزل ...
    اوهوم دقيقا ..
    بعضي وقتا پيش مياد از يه موضوعي مامانم با خبره ..
    بعد هعي به من ميگه هيچي نگو تموم ميشه تو کوتاه بيا..
    آخه چرا؟
    آدم واسه خودش هعي بغض ميخوره کم نيست؟
    واسه بقيه هم بايد بخوره و کوتاه بياد؟
    عجب روزگاري شده که به خاطر حرف ِ حق هم
    بايد اونقدري کوتاه بياي نباور کردني ...
    پاسخ

    واقعا هم ! بايد بغض حرفهايي ك حقه و كسي نمي خواد بدونه رو هم فروببري؛قورت بدي! هميشه هم انگار تو بايد كوتاه بياي ... چه زندگي اي شده !
    اين قالب ِ وب ِ پرادو سوار ِ کوچک ِ آيا؟ :)
    تبريکات ِ قالب ِ جديد ...
    پاسخ

    اينو ك گذاشتم پولي بهم گفت..دگ كار از كا گذشته بود دل بسته بودم ب اين قالبه:(

    البته دو تا طلا گرفتيما....

    گفتم مطلع باشي!

    :دي

    پاسخ

    آره من ديشبو امشب كلا تو ذوق بودم ....(مخصوصا ديشب!!!)

    ئه نرگس آن شد...

    چه حلال زاده ...

    به به ...

    پاسخ

    آره پي ام دادم ك اومدن ...


    نه تو نگفتي....

    مي تونيم راجع به مسائل ديگه حرف بزنيم...

    مثلا گل هاي پرسپوليس يا اينکه تو وزنه برداري نقره گرفتيم...

    يا چي مثلا؟

    اممممم

    مثلا اينکه نرگس اينا هنوز نيومدن و نرگول جواب اس منم نمي ده! الان مي خوام تيريپ نگران شدن بردارم :دي

    پاسخ

    فك كن...تو تيريپ نگران شدن برداري...فدات شم ...:) آره مي تونيم! مهم نيس كي گفته من نمي دونم....يا مثلا اين ك من چقد ذوق كردم واسه اون طلاهه ...


    :((((((((((

    هعي جووني....

    بعد ميگي پير نشدي.....

    :(((((((

    پاسخ

    چرا پير شديم! اگ گفتم نشديم حرفمو پس ميگيرم! من تو اين دوماه ب اندازه ي سال ها پير شدم! همون تير لعنتي...از ظهر تولدم ب بعد ..!


    آبي نبود بابا. بهترينش سبز بود که داشتيم ست مي کرديم با اون مانتو سبزه!

    يه ذره که نگاه کرديم يه نگاهي به همديگه انداختيم به نتيجه رسيديم خعلي دهاتيه....

    منم يادمه يه بار آخراي سال دوم ليلا و اين دختره غزاله با هم تکروي کردن يعني من خودزني مي کردم تا چند وقت ....

    ياد تکروي هم بخير...

    لاوري رو يادته؟

    اينا اصطلاحات ساخت ميرزاييه ها! تکروي جاگردشي... همشو خودش اختراع کرده ما هم با خوشحالي مدت هاست استفاده مي کنيم و اصلا به منبعش فکر نمي کنيم...

    جالبه...

    پاسخ

    آره آره الان گفتي يادم اومد..ببين ي چيز سبز آبي تو ذهنم بود يادمه داشتيم با ي مانتويي ست مي كرديم...چقدم سرش خنديديم ...تكروي هاي حياط...واي ببين اصن ي برنامه بود....زنگ بعد مثلا بريم تكروي...عزيزم....لاوروي منظظورته ديگه!؟


    مي خواستيم روسري بخريم به نتيجه رسيديم خعلي دهاتيه؟ يادت نيست؟ آخرشم من رفتم واسه ريحانه گردنبند خريدم؟

    واقعا ديشب دلم براي اون روزا تنگ شده بود... خعلي تنگ ....

    يادته با ليلا اينا گل يا پوچ بازي کرديم؟ فکر کنم نصف عمرم در حسرت تکرار شدن اون اتفاق بودم که آخرشم اتفاق نيفتاد. الان لااقل معقول تر با خاطره هاي برخورد مي کنم!

    اگر قراره باشه آدم سه چهار ماه همين طوري ذوق زده باشه که زندگي نمي شه...

    ولي واقعا حال داد اون گل يا پوچه ...

    الان بازم دلم خواست....

    پاسخ

    آآآرررههه ...اون روسريه ك قصدمون اين بود ك آبي باشه..خعلي دهاتي بود....يادمه....گل يا پوچم يادمه..من اون روز با يكي واسه اولين بار يادمه تك روي كردم ك اصن يادم ني كي بود....اما يادمه هعي مي خواستي تكرار شه...اون موزه ه رم ك من نيمدم رفتم عروسي دختر عمم...آخي ...


    اتفاقا منم دقيقا اون صحنه رو يادمه که چـــــــــه قدر همديگه رو کتک زديم و تو گير داده بودي که من از ليلا بدم مياد منم گير داده بودم که چرا بدت مي ياد و تو هم متقابلا...

    يادته رفته بوديم شاه عبدالعظيم يارو راهنمائه فاميليش فتحي بود؟ غزال به اونم مي گفت بابايي؟

    يادته يه موزه رفتيم جا کم بود. چراغا رو خاموش کرده بودن رو سقف ستاره و اينا نشون مي دادن چراغا خاموش بود. رفتيم ته سالن دراز کشيديم؟

    واااااااااي عالي بود... کاملا خوابيديم...

    بعدشم يادته رفتيم بازار؟ پنج هزار تومان داشتيم مي خواستيم چه آرزوهايي رو باهاش برآورده کنيم؟

    خب اين کد امنيتي علنا همون چيزي که هميشه مد نظرمون رو بود اين وسط داره ....

    پاسخ

    واااااااااااي پولي اون صحنه ك رفتيم دراز كشيديم ينييي عااالي بود....چقــد كيف داد....آره همون ك خيلي جدي بود دگ؟! چقد بش خنديديم...واي اون باغبونه...با هدي و فلفل و قيچي و ضحي....بازارو يادم نيس...:( چي بود؟

    يادته يه بازي داشتيم.

    اسم کسايي که دوست داشتيم رو کاغذ مي نوشتيم، مي ريختيم وسط هر کي يه دونه برمي داشت.

    بعد شروع مي کرديم به کتک کاري با اون کسي که اسم کسي که ما دوسش داريم بهش افتاده....

    آخ چـــــــــه قدر مي خنديديم....

    يادته حقيقت يا جرات بازي کرديم قرار شد من آب بريزم سر ليلا؟ خب من قشنگ يادمه ....

    واي عالي بود....

    هوا گرم بود به هر جا مي رسيديم که آب بود شروع مي کرديم خيس کردن همديگه...

    واقعا روزاي خوبي بود.... آخريشم بود شايد...

    الان اين کد امنيتيه چشمو گرفته! به ياد روزاي خوش گذشته... 73 داره ...

    :(

    پاسخ

    واااااااااااي ببين من قشننننگ يادمه! تو سر اون ليلا كلي منو زدي و منم كلي تو رو ...البت اون موقع اولين روزايي بود ك همديگه رو كشف كرده بوديم! يادمه...بعد رفتيم تو اون محوطه زيمن بازيا و بعد غزال و...وااي...جمع و تفريق كداي امنيتي يادته؟! چقــــــــدر خوش مي گذشت خدااايي ...(يادته...ي بوس بده بابايي ...:( )


    کلا بي خيال دنيا و همه ادماش....

    درزمين عشقي نيست که زمينت نزند....اسمان را درياب...

    پاسخ

    آسمان را درياب...همين است معني روزهاي خوش زندگي؛ميان بي رحمي هايي ك ب سرت مياورد!


    ببين مرداد تا الان ثابت کرده که کسي نمي تونه رو دستش بلند شه!

    بعد از اينم نمي تونه.......

    (آخ عاري... يادته تابستون 88 رو چه قـــــــده خوش گذشت....! آخرين تابستون واقعي زندگيم بود.... يادته اردو مي رفتيم.... چه خوب بود؟ )

    پاسخ

    واااااي آره...اصن متي ك نظ ميده ياد اون دوران مي فتم كيلوو كيلو نظر ميداديم....اون موقع عا بود...هي ليلا خونه دختر خالش بود..من تو سر و كله خودم ميزدم....صورتي همه زندگيمو گرفته بود ...يادته؟! اون روز اول ك خانوم كريمي پاب بلندگو گفتن خانوماي سوم ما رفتيم دم معاونت گفتيم خانوم با مايين؟! جوگيري سر صبحگاهو يادته؟! دوران خوش تابستون و نظربازي من با دايال آپ..آخ...

    گفتم که

    من ديگه تنها هدفم نفس کشيدنه ....

    شما رو نمي دونم

    .

    .

    .

    .

    .

    .

    فکر کنم هشت روز گذشته قدر دو سال گذشته تو روشنگر پيرم کرده....

    نه نه.... هنوز خيلي مونده تا به اون ميزان برسه....

    پاسخ

    آره ديشب هدف منم همين بود! ي ذره نفس كشيدن! نه؛همون تير ب كلي پدرمو در آورد؛مثل اينكه مردادم داره شروع مي كنه!

    اينکه سکوت نيست عزيزکم....

    اين مطلب فرياده....

    پاسخ

    بله! اين مطلــــب فرياده! اما الان سكوتم!
       1   2      >