• وبلاگ : قااااااصدكانه
  • يادداشت : سقوط از امواج پرموج اوج.
  • نظرات : 1 خصوصي ، 12 عمومي
  • آموزش پیرایش مردانه اورجینال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + آناهيتا 

    هميشه تو دنياي فانتزي ذهنم از سقوطهاي ديرپايان خوشم ميومده........از سقوطايي که به اين زوديا به زمين نرسي.....

    ميدوني! يه نيم ساعت که از شروع سقوط بگذره ديگه باهاش کنار مياي...ميدوني که يه وقتي ميرسي به زمين و داغون ميشي....بعد با خودت ميگي خب بذار از همين سقوطه لذت ببرم......اون وقته که ديگه مستقيم نمياي پايين.....تو هوا غلت ميزني، ميچرخي، پشتک وارو....ژانگولر بازي در مياري.....کيف ميده نه؟؟؟؟؟

    هميشه تو دنياي فانتزي ذهنم فکر ميکردم که قاصدکا از سقوط لذت ميبرن....ميچرخن....ميگردن.....روي بال باد سوار ميشن و کيف ميکنن......

    شايد کم کم توي دنياي واقعي ذهنم هم به اين نتيجه برسم که سقوط هميشه بد نيست.....ميتونه رد کردن يه مانع براي بالا رفتناي بعدي باشه....از سقوط لذت ببر!!!!!

    پ.ن: دلم براي متنهايي که درگيري هاي مخلوط با شادي دلتو نشون ميداد تنگ شده......نمي خواي به اون وره دلت يه سرکي بکشي؟

    پاسخ

    نه.اين سقوط از اون سقوطاي لذت بخشي نيست كه بشه باهاش ژانگولر بازي درآورد.فراتر از اونه....رويايي هم نيست....آدمو ميكشونه تا مرز ديوونگي!كه فقط خدا مي تونه كمک کنه...فقط و فقط!بحث نيم ساعت نيست.بحث روزهاييه که داره ميگذره و.....دل خودمم تنگ شده.خيلي...اما وقتي تو سقوطم،دلم چشمشو بسته روي شادي ها.....