قالبتم از ماه رمضون دراومد....
چيزي نمونده ....دوهفته هم کمتر.... هر روز که مي گذره به جاي اينکه مثه بچه هاي اول دبستان که جشن شکوفه ها دارن و خوشحالن.... من به جاي همه ي بچه هاي اول دبستان ايران ناراحتم..... و هر روز که مي گذرد..آري به پايان خويش نزديک مي شوم....
من و خورشيد را هنوز
به پايان خويش نزديک مي شود
...