گروه خودمون بي نظيره...!
لنگه نداره...!
ولي مي گم حالا غزاله مي ياد يا نه؟ اگر مي ياد من بذارمش تو گروه ها. اگر نمي ياد دوباره جا به جا نكنم.
(چرا مسئوليت گروه بندي رو دادين به من!؟)
چهارشنبه عجب اوضاع افتضاحي بود!
تو اون وضعيت...!
تو نبودي...! ولي خيلي ناجور بود...! همون موقعي كه مي خواست بگه ليست گروه ها رو با معلماشون بدم...! واي كابوس بود! تو اون وضعيت. نكرد لااقل من از بين جمعيت بيام بيرون بعدش..!
(مي فهمي چي رو مي گم؟! نمي فهمي!)
اينم ليست گروه هاست:
هدي رو راضي کنيم؟
هدي تا يه جايي اش رو نوشته داده بقيه اش رو من بنويسم!
بابا من نمي تونم ايهاالناس...!
اينم شده توفيق اجباري...!
راستي امروز 3 ارديبهشته. اشتباه شد.
عارفه من يه بار گفتم! من نمي نويسم! من نمي تونم مثل هدي بنويسم! تازه قردا دير مي شه. ما هم پرينر نداريم...
مگه خانوم سيد موسوي نگفت؟...
تازه هدي در جريان كارا قرار داره نه من...!
يك بار عرض كردم بنده حديث ها رو ندارم! حديث ها به هدي سپرده شده بود كه هدي هم داد كوثر...!
خب خودش بنويسه ديگه...هي مي گه قشنگ مي نيوسم. قشنگ مي نويسم...
واه واه واه...من اصلا بلد نيستم عين هدي بنويسم!
آره يكشنبه قراره بريم اصفهان و امروز هم 5 شنبه دوم ارديبهشته!
ببين عارفه من اين قاصدكا رو نمي نويسم چون حديث ها دست كوثر و هديه. خب بگو خود هدي بنويسه ديگه...!
ما كه ناراحت نيستيم. فقط داريم تجديد خاطره مي كنيم!
نه اون روز دوم بود كه هدي از پيلوت دل نمي كند. روز اول من و تو با هم رفتيم. روز دوم همون روزي بود كه قنوا هم اومده بود تو كتابخونه.
سلام بر پلي و عارفه يعزيززم اومدم يه نگاه بزنم تندي برم...بابا به اين وبلاگ درماندهي ما يه ذره بيشتر نظر بدين دلمان شديد مي گيرد...هر كي به وبلاگ ما مي رسه رژيمي نظر مي ده يكي .تا دوتا...
بابا يه ذره ناپرهيزي كنيد ديگه!دلم يه سورپرايز عظيم مي خواهد!
پلي انقدر نا اميد نباش!من هر وقت به شما ها سر مي زنم دلم مي گيره تو رو خدا يه ذره بخندين !يه ذره به خاطره هاي خوبمون(خوبتون؛خوبشون)
فكر كنيم...زندگي قشنگ تر از اين هاست من ديگه رفتم!
اين نظر از ته ته قلبم نوشته شده بود!
من دعواي خانوم بي آزار رو يادم نيست. اون موقعي رو يادمه كه ميرزايي يهو از كتابخونه پريد بيرون و گفت من يه لحظه ديگه مي يام و ديدي داشت حرص مي خورد كه هيچ كس نيومده!
دعواهاي بعدش تو نمازخونه رو هم يادمه...!
خب من همه ي اينا رو يادمه. به غير از اينکه دفتره قرمز بود.
تو دويدن تو راهروي دبيران رو هم يادته؟