آهان...
مهم نيست ....
من يه عالمه ديني ام مونده...
حال من خوب است...
اما تو باور نکن.....
ما يه زماني همه چيز رو به هم مي گفتيم! اما ببين الان به كجا رسيديم كه هيچي رو به هم نمي گيم...هيچي رو.....
مي فهمي منظورم رو؟!
عاااااااارفه....
من واقعا بايد چي كار كنم؟
اصلا من چه كاري مي تونم بكنم...؟
همه چي تقصير منه....اي خدا آدم اختيار كار هاي خودش رو نداره هر كاري كني يه نفر از يه طرف ناراحت مي شه....
احساس مي كنم در هيچ زمينه اي هيچ گونه اميدي نيست....
فقط يكي بايد از ما بپرسه كه خوبي؟ ما هم بگيم خوبيم و قال قضيه را بكنيم.
ما مي گوييم خوبيم...اما تو باور نكن....چون من خيلي بدم....خيلي بد و داغون....
راستي به تو هم در رابطه با مرگ فردا بعدازظهر ايميل اومده.....
واي كه چه قــــــــــــــدر.......
دلم واسه وبلاگ مارمولك ها تنگ شده....
و خود مارمولك....
وااااااي خدا......
و همچنان به نشانه هاي باد تكيه دادم و در انتظار معجزه ام...
يه معجزه براي درست شدن همه چي....
همه چي همه چي....
آهااااااي كجاااااي معجزه؟!
و شش هفته مي گذرد....
و ما هر لحظه دور و دور تر مي شويم از آن لحظات خوش....
عااااارفه......
يه چيزي مي گم اميدوارم متوجه شي:
كلا رشته هاي دوستي گسست.....
اصلا ديگه جدا....!