• وبلاگ : قااااااصدكانه
  • يادداشت : ك ل ن ج ـــــــ ا ر
  • نظرات : 5 خصوصي ، 16 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    اي واي ...
    مسخره ميکني چرا ؟
    حالا يادم نبود آيه هه رو ...
    تحقيرم نکن :(
    ميدوني ... دلم نميخواد اصن به ديني و خانوم طالب و خوبياش و حرفاش فک کنم ...
    تموم شدن سال سوم از هر جهتم خوب باشه ولي با يادآوري ديني و خانوم طالب قلبم فشرده ميشه ...
    خانوم طالبم کلافه شد بس که بهش گفتم سال ديگه با ما بياد بالا ... ولي حالا شايد جواب داد ... پارسالم خفه کردم خودمو بس که گفتم سوم بياد باهامون ... :)
    وااااي بارون ِ امروزو داشتي ؟
    من ِ الاغ و بگو از سرويس زدم که تو اين هوا خودم برگردم ...
    به غلط کردن افتاده بودم تقريبا :))
    تموم ِ شريعتي آقاهه چسبيده بودم جفتم ...
    نياورانم راننده هه انگاري دعوا داشت :))
    ولي صفا داد ...
    حيف فرزانه نيمد باهام فقط ...

    عاريف ...فــــــــــــردا هستي ديگه ؟؟؟
    ديشديري ديرين ديريدي
    ديشديري ديرين ريديدي

    :)
    پاسخ

    نه نفرمايين ...تحقير چيه ..شما سروري :دي ببين ....من فقــــــــــط عشق كلاساي خانوم طالبو دارم ك ميام مدرسه .... مها! هر روز داره غير قابل تحمل تر ميشه مدرسه ... اممم..بگذريم ....باااروووون امروز واااي مها ....ناجور حساي خوب تو درونم قل قل مي كنه وقتي مي باره:) آره كلي فكرت بودم بارون ك شديد بود و تو رو تو اون خيسي تصور مي كردم:))عب نداره ...اياشلا ي بار دگ با هم برين ....فردا ....امممم...اميدوارم ! :)