• وبلاگ : قااااااصدكانه
  • يادداشت : امروزم ...
  • نظرات : 1 خصوصي ، 14 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    ســــــــــــلام ...
    خوبي ؟
    فک ميکنم الآن سر ِ کلاس ِ صفحه آرايي باشين ... و مشغول ِ کار ِ بوماتون ...
    منم اينجا نشستم گفتم بيام اينجا و يه عرض ِ ارادتي بکنم ...
    بخدا امروز جا نزدم ... يني قرار بود بياما ...
    ساعت 1:45 خوابيدم 5:30 ساعت گذاشتم که پاشم اما سردرد ِ وحشتناکي داشتم ... چشمامم از هميشه قرمز تر بود ...
    مامانم نذاشت برم حموم ميگفت خودت سرماخوردي موهاتم که خوش نميکني الا و بلا نميشه ...
    منم ديدم مناظر و که نکشيدم تاريخم نصفه خوندم گفتم کاش نرم ...
    بابام از اونور گفت اصن واسه چي بري مدرسه ؟ برو بخواب استراحت کن ... :دي


    هميشه که ميمونم خونه نميام مدرسه انقــــــــــدر کار ميکنم که آخر شب حس ميکنم 5 درجه ديگه به اين غوز ِ خرکي ام اضافه شده ...
    اما امروزه رو تا فعلا بيکار بودم ... ايشالا سه به بعد ... :)

    ..... :)
    منو نزن خلاصــــــــــــــــه ...
    خانواده نذاشتن ... هي از اونا اصرار و از من انکار ... والااا بخدا :دي


    پاسخ

    من اينقد تو مد ب حالت غبطه خوردما ...يني نمي دوني ....حس مي كردم نياز مبرمه ب اين زندگي مدرسه ي ي مدت مرخصي داد ....خووووب شو مها...زود زود...اين ي دستوره :):دي :*