ميخوام بخندم بهش اما نمياد ديگه خندم حتي ...
فقط دارم از سر شب لعن ميفرستم واسه پدر و مادر و اموات آموزش و پرورش ...
لعنت به همشون ...
اه ...
مامانم ميگه بيا کمکم کن يادت ميره ناراحتياتو ... ميگم بــــــــــابـــــــــــا ... اينم مامان ِ ما دريم ؟؟ :دي
تا شعاع چهار متري بابامم که نميشه برم ... با فاصله داد ميزنمو ميگم خوبين ؟ ميگه مها قربون دستت اين چراغ بالاسر منو خاموش کن ...
خواهر و برادر هم که چپيدن تو اتاقاشون کسي نيم نگاهي حتي به من نميندازه ...
لعنت به جمعه ها ...
لعنت به طراحي فردا ...
لعنت به من که هي نشستم اينجا دارم چرت و پرت سمبل ميکنم واسه تو و تو هم لابد داري ميخونيش ...
لعنت به ...
نه ... مريم دگ نه ...
حالش خوب نيس عارفه ...
دعا ميکنم واسش ... دعاش کن ..........