• وبلاگ : قااااااصدكانه
  • يادداشت : زرشـكــــ....!
  • نظرات : 1 خصوصي ، 26 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2      
     


    سلام.

    منم نگرانم .

    اگه بخواييم فضايي بشيم با اگه قرار باشه خيابونا زرت و زرت ترافيک باشن يا اگه قرار باشه اتوبان هاي خفن چند طبقه بشن يا هر چيز ديگه ...

    پس تکليف پرادو ي من چي ميشه ؟

    پاسخ

    سلام اظهار وجود.پرادوي تو همچنان پا بر جا مي مونه‍،مطمئن باش ب شرايط عادت ميك كنه ولي ما چي؟!:(
    چشم و دل و قلب و ريه و ماهيچه ها و كبد و غده ي هيپوفيز و غده ي تيروئيد و دست وپا وسر و گردن و....
    خلاصه همه با هم روشن مااا محو شديم!!!!!!!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    من كه اون روز امتحان ورودي سال اول فرهنگ تا از پله ها اومدم بالا شناختمت بدون هييچ هيچ فكري.
    هيچ درنگي.
    هيچ تاملي!
    تو كه تو شور ورودي واسترس داشتي پب مي افتادي. شك هم دارم منو قشنگ يادت اومده بود!؟؟؟؟؟؟؟؟
    گذشته هااااااا گذشته.
    ولي خووووووووووب قد كشيدي ها.
    يه موقع سرت به سفق نخوره.دوست دارم.
    عارفه ي فراموش نشدني.!
    عارفه ي محو نشدني!
    به من هم سر بزن البته اگر ادرس وبم محو نباشه!!؟؟
    پاسخ

    بابا باور كن من ديدمت فهميدم آشنايي!بعد ك فك كردم فهميدم كي اي!نه جان من تو از دوران طفوليت دبستان چيزي يادته؟!من فقط يادمه ك خيلي بيني ات خون ميومد!هنوزم؟!ممنووونم!منم همينطور!چشم:)

    پاسخ

    درگيرتم متي!
    گفتي ستوده طاهايي يه حسي خيلي بزرگونه بهم دست داد.خيلييييييييييييييييييييييييييييييي
    بيش از سنم.همون ستوده بهتره.
    ستوده.راحت ت ره
    نه؟؟
    پاسخ

    آخي!آخه من فقط چيزاي محوي يادمه از خودمونه!باشه چشم.مي گم ستوده!


    من نگرانم.

    چون دوران بچگي من داره متفاوت با الان مي شه!

    باورم نمي شه ک اون موقع يه کتاب رو مي خريديم هزار تومان و گرون بودش! و الان کتاب هزار توماني رو بايد در روياهات کشفش کني...

    و يه عالمه چيز ديگه...

    راستي عاري يه پارک بانوان تو بوستان ولايت زدن! مي ياي بريم؟

    پاسخ

    نگران نباش.چون دوران بچگي منم خيلي با الان فرق كرده.اون موقع ها چيژ ك گرون شده بود تومن بود!پ.ن:من ك گفتم ب زمان خيلي دور نمي فكرم!

    خيلي به پيونشتت فكر مي كنم !

    هرچيزي مي بينم كه شايد بعدا ها قديمي بشه ثبتشون مي كنم به بچه هام بگم !

    خونه هاي ما ميشه مثه خونه كاه گلي هاي قديم .

    پاسخ

    با تشكر از اظهار وجود نرگس عزيز؛كلا ما هم ميشيم آدماي خييييلي قديمي!
    من هر وقت بزرگتر ها از بچگي هايشان ميگفتند و بچه گي هاي خودشان را با بچگي هاي من مقايسه ميکردند لجم ميگرفت بيشتر تا بخواهم فک کنم من وقتي بزرگ شده م به بچه هايم چه بگويم ...
    پاسخ

    نه من كلا لجم نمي گرفت!:)
    واااااااااااااااااااااااااااااااااااااااي خدا اين چراغ قرمزه رو که گفتي ياد چراغ قرمز دم مدرسه مون افتادم ... مزخرفههههههههههههههههههههههههه ... تا حالا چراغ از اون طولاني تر نديدم ...
    پاسخ

    غصه نخور بزرگ ميشي يادت ميره!
    آپم يه منم سر بزن

    پاسخ

    اصلاح مي كنم جملتو!آپم ي سر به منم بزن!چشم.
    منم باهات موافقم کاش اين همه پيشرفت نبود
    اما اگه اين پيشرفت ها لازمه
    بايد يه دکمه اي اختراع بشه که همه ي آرزوها رو برآورده کنه
    انوقت هممه از زندگي که دارن راضي هستن ..

    پاسخ

    من يادمه ي بار بچه ك بودم توي يكي از تمريناي بنويسيم نوشته بود آرزوتون چيه من نوشته بودم ي دكمه اي ك هر چه مي خواي برآورده كنه!
    + vip 

    دختر جان!داري در مورد زمان بچه هايت حرف مي زني!نه زمان نبيره و نديده ات که!فضايي ديگه چه صيغه ايه؟؟!نمي دونم!شايدم هميني بشه که تو ميگي!اي بابا!کي مي دونه؟!

    من که ديگه دارم ديوونه مي شم!کولرو که روشن مي کنم تو ماشين بعد از چند دقيقه سر درد مي گيرم از سرماش!خاموش مي کنم سردردم تموم ميشه،بعد يه نوع سردرد ديگه از نوع گرماش شروع ميشه!:(

    هيچ وقت زل نزن به شمارنده چراغ،چون اگه نيگاش کني يهو روي يه عددي گير ميکنه!:دي

    پاسخ

    خب دگ!گيرنده بايد عاقل باشه:دي تو بچگيام فك مي كردم لابد آينده بايد خيلي عجيب باشه ك با پيشرفت امروز قديمي بشه!بلي.اين گير كردن شماره نمايشگر مزخرف ترين صبره!اعصاب آدمو خورد مي كنه!
     <      1   2