• وبلاگ : قااااااصدكانه
  • يادداشت : ...اراده حرف اول را ميزند!
  • نظرات : 3 خصوصي ، 20 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2      >
     

    هميشه در مورد کساني که دوست مي داريم،خود را دو بار مي فريبيم، نخست به سود آنها سپس به زيانشان (آلبر کامو)

    پاسخ

    هي....

    جان چه باشد که فداي قدم دوست کنم
    اين متاعيست که هر بي سر و پايي دارد

    پاسخ

    فروتني مي فرماييد بي سرو پا چيه...

    سکوتي بود بر قلبم که با آن ميزدم فرياد
    اگر از شهر غم رفتي مرا هرگز مبر از ياد

    پاسخ

    باشه از ياد نمي برمت...
    چرا هيچ کي نمي ياد نت؟؟؟ من هي فکر مي کنم که چرا بقيه اين قدر درس مي خونن بعد من درس ندارم..............
    پاسخ

    ما زير پوستي عمل مي كنيم!
    + هدي جون!‏ 

    که زيبا بنده ام را دوست ميدارم

    تو بگشا گوش دل پروردگارت با تو ميگويد

    ترا در بيکران دنياي تنهايان

    رهايت من نخواهم کرد

    رها کن غير من را آشتي کن با خداي خود

    تو غير از من چه ميجويي؟

    تو با هر کس به غير از من چه ميگويي؟

    تو راه بندگي طي کن عزيز من، خدايي خوب ميدانم

    تو دعوت کن مرا با خود به اشکي، يا خدايي ميهمانم کن

    که من چشمان اشک آلوده ات را دوست ميدارم

    طلب کن خالق خود را، بجو ما را تو خواهي يافت

    که عاشق ميشوي بر ما و عاشق ميشوم بر تو که

    وصل عاشق و معشوق هم، آهسته ميگويم، خدايي عالمي دارد

    تويي زيباتر از خورشيد زيبايم، تويي والاترين مهمان دنيايم

    که دنيا بي تو چيزي چون تورا کم داشت

    وقتي تو را من آفريدم بر خودم احسنت ميگفتم

    مگر آيا کسي هم با خدايش قهر ميگردد؟

    هزاران توبه ات را گرچه بشکستي؛ ببينم من تورا از درگهم راندم؟

    که ميترساندت از من؟ رها کن آن خداي دور؟!

    آن نامهربان معبود. آن مخلوق خود را

    اين منم پروردگار مهربانت.خالقت. اينک صدايم کن مرا. با قطره ي اشکي

    به پيش آور دو دست خالي خود را. با زبان بسته ات کاري ندارم

    ليک غوغاي دل بشکسته ات را من شنيدم

    غريب اين زمين خاکي ام. آيا عزيزم حاجتي داري؟

    بگو جز من کس ديگر نميفهمد. به نجوايي صدايم کن. بدان آغوش من باز است

    قسم بر عاشقان پاک با ايمان

    قسم بر اسبهاي خسته در ميدان

    تو را در بهترين اوقات آوردم

    قسم بر عصر روشن، تکيه کن بر من

    قسم بر روز، هنگامي که عالم را بگيرد نور

    قسم بر اختران روشن اما دور، رهايت من نخواهم کرد

    براي درک آغوشم، شروع کن، يک قدم با تو

    تمام گامهاي مانده اش با من

    تو بگشا گوش دل پروردگارت با تو ميگويد

    ترا در بيکران دنياي تنهايان. رهايت من نخواهم کرد

    پاسخ

    قشنگ بود!خيلي....
    + هدي جون!‏ 

    عاريزونا!شهر شعره اينجا !
    پاسخ

    هدي من!اينجا زنگ پروه ست و شهر شعر خوووشجيل...!


    نواي وبت هنرمندانه است.........................

    به روزم...............

    پاسخ

    ممنووونم!چشم.

    دامن کشان همي‌ شد در شرب زر کشيده

    صد ماه رو ز رشکش جيب قصب دريده


    داميّ و دانه بر پا ، شايد منش تماشا

    بيهوده دل مدارش ، مرغ از قفس پريده


    از تاب آتش مي بر گرد عارضش خوي

    چون قطره‌هاي شبنم بر برگ گل چکيده


    دل رفت تا شنيد اين ، تنها نه!همرهش دين

    اي کاش جان نماند بر اين تن تکيده


    لفظي فصيح و شيرين قدي بلند و چابک

    رويي لطيف و زيبا چشمي خوش و کشيده


    زان غنچه بر دلم تيغ،چابک به دست و پا ميغ

    اي ماه گوشه چشمي بر قامت خميده


    ياقوت جان فزايش از آب لطف زاده

    شمشاد خوش خرامش در ناز پروريده


    ماهي‌ به ساحل و خاک،چشمش به آب و نمناک

    يک بوسه ‌اش دهد جان ، طعم خوشش چشيده


    آن لعل دلکشش بين وان خنده ي دل آشوب

    وان رفتن خوشش بين وان گام آرميده


    اي ديده خون به پا کن،بخشش طلب دعا کن

    لعلش به خنده ديشب ، دل مانده تا سپيده؟


    آن آهوي سيه چشم از دام ما برون شد

    ياران چه چاره سازم با اين دل رميده؟


    آهو به دام صيّاد ، زين فتنه دل به فرياد

    تنها به خودپسندي چشمي که کس نديده؟


    زنهار تا تواني‌ اهل نظر ميازار

    دنيا وفا ندارد ‌اي نور هر دو ديده


    ما از ازل نظر باز،با بي‌ خبر مگو راز

    گوش نصيحتم کو تا بشنوم قصيده؟


    تا کي‌ کشم عتيبت از چشم دلفريبت

    روزي کرشمه‌اي کن ‌اي يار برگزيده


    خوش آنکه آن فريبا،چشمش به من چه حاشا؟

    او گر گزيده ما را ، با سر نه پا دويده


    گر خاطر شريفت رنجيده شد ز حافظ

    باز آ که توبه کرديم از گفته و شنيده


    اي بي‌ نشان به پيش آ ، عذر گنه به خويش آ

    با حضرتش چه گفتي‌ ؟ ‌اي غوره ي نچيده


    بس شکر باز گويم در بندگي خواجه

    گر اوفتد به دستم آن ميوه ي رسيده

    پاسخ

    عادله مغزم يه درصدم گيرايي كشش نداااره!:)يعني گيرايي و كشش شعر نداره.داغون به همين ميگنا!

    تهمت سرمه به آن چشم سيه عين خطااست

    سرمه گردي است كه خيزد ز صف مژگانش

    پاسخ

    به به!

    ترسم كه چشم تا بگشايم نبينمت

    مژگان ز بيم هجر تو بر هم نمي زنم

    پاسخ

    الهي بميرم واسه اين مژگان!

    به رخ سياه چشمان نظر ار بود گناهي

    بگذار تا گناهي بكنيم گاهگاهي

    پاسخ

    آه خداي من!
    + ماهي از ديس 


    8 ساعت ديگه تا مدرسه...

    چقدر گند و افتضاح...

    من نمي خوام بيام....

    تموم شد عيد....

    و تکليف ه همچنان مانده

    چقدر ادبي و فلسفي و بزرگونه و بدون شوخي نوشتي...

    جاي تامل داشت...

    پاسخ

    به دوشنبه كه زبان داريم فكر كن حالت جا مياد...!:)ولي خيلي زود تموم شدا....چون حال و روزم يه نمه جاي تامل داره!جبران ميكنمش....تا 6 ساعت ديگه!:)

    خرجش چيه؟!؟!
    پاسخ

    ديگه...!نميييييييييگم...!:)

    چه دارد اين کودک که من دستم را دراز کردم طرف مانيتور تا بازويش را گاز بگيرم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    چه دارد قاصدکي . . ..

    چرا نمي ايي . . .

    مگر نمي خواستيم با هم حرف بزنيم . . . .

    پاسخ

    همان چيزي را دارد كه من هر بار مي بينمش دلم ميخواهد حسابي لپش را بكشم...!فاطمه اومدم...نبودي...زنگ بزنم؟!

    اي جااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااان ...

    اين ني نيه چه نااااااااااااااااااااااااااااااااااااااازه ...

    قربونش برم ... عزيزم ...

    پاسخ

    خييييييييييلي نازه!خيلي...!:))
       1   2      >