روزها مي گذرند وشب ها از پي هم نيز...!! ليکن هنوز بهترين مأ من براي تو
همان ابرهاي تيره اند ...
از پشت ابرها بيرون بيا ماه من...!!!
ماه من .بيرون بيا ...
بيرون بيا ونظر کن بر دستهايي که روز و شب براي بيرون آمدنت به سوي پروردگار
بلند شده اند!
بيا و نظاره گر چشماني باش که با طراوت اشکهاي ريخته شده اميد به باز ماندن دارند
بيا و دل هايي را تماشا کن که هر روز به شوق آمدنت خانه تکاني مي شوند...غبارروبي
مي شوند....
مي سوزند....آتش مي گيرند و در حسرت يک نگاهت ذوب مي شوند
مگر تو اينها را نمي خواهي؟
نمي خواهي خواب آلوده اي را از تلخي خوابي ناکام "برپا" دهي؟
دست گيري و تا زلالي چشمه صبحگاهي و طراوت با تو بودن ، شانه به شانه پيش بري؟
ديگر وقت پنهان شدن از چشمان آبي آسمان نيست...
دراين روزگار
مردمان جمعه هايشان را به لبخندي تلخ مي فروشند
آسمان بخيل شده است و ديري است نباريده است...
زمين فخر مي فروشد و چيزي نمي روياند...
درون کوچه ها و خيابانها پر از غول هاي آهني شده است...
ماه من!
ميان ظهور وحضور تو سر گردانم....نمي دانم کداميک را از تو طلب کنم؟
مي داني.؟؟؟؟ هميشه اينطور بوده است.....غريبانه مي گريم در حاليکه گريه ام آشناترين نغمه اين روزهاست
خموشانه مي نگرم اما بلند ترين نگاهم تا اوج آسمان ها نيز ميرسد..
بي تو من ماندن را از ياد برده ام....با خود ديگر کاري نيست
با تو هررازي آشکار مي شود و بي تو تمام جهان سري مبهم است
ماه من.....
بيرون بيا از پشت ابرها و بنگر حال من بي تو را......!!!!
به قلم خواهر گلي قاصدکي!
نمي خوام شعار بدم...
مي خوام با تموم وجودم بگم...
با تموم احساسات پاک قاصدکانه اي م...
رو راست باشم...
راستشو بخواين....
احساس مي کنم براي منتظر واقعي بودن...
عقب موندم..
خيلي کارها مونده که بايد انجام بدم...
به قول دوست دوستم اينقدر بايد کار کرده باشيم که وقتي ادعاي منتظر بودن مي کنيم،
و وقتي اگه خدا بخواد و ايشالا اماممون ظهور کنن،
لااقل بگيم ما يه کاري کرديم....
...
حرفش واقعا درسته....
بايد يه کاري کرده باشم که اگه ايشالا ايشون ظهور کنن،
بگيم آقاجون مهربون،
من بي دليل منتظرتون نبودم...
ننشستم و بگم اللهم عجل لوليک الفرج....بدون هيچ کاري....
بگم من حرفام فقط حرف نبوده....عملم داشته...
ولي....
احساس مي کنم اين قاصدکي خيلي کوچولو هنوز خيـــــــــلي کار داره که بايد انجام بده...
هنوز يه عااالمه براي منتظر واقعي بودنش کار بايد انجام بده....
پس با اين همه کار...چرا اينقدر بي کاره؟
چرا نشسته؟
چرا چرا چرا؟!
قبلا از ايراد گرفتن از بقيه که به ظاهر کاري انجام نمي دن خودشو بايد درست کته...
نياز به يه تلنگر اساسي داره....
بي زحمت يه دونه از اون محکماشو نثارش کنين...
نثار يه قاصدکي کوچولوي ناراحتي که سعي مي کنه خوشحال باشه و در آستانه ي ...
اين حرفا حرفاي دل قاصدکي بود....
نه شعار...
پس لطفا کمکش کنين...
..
ارداتمند امام حاضر فوق العاده مهربونم...
تولدتون مباااااارک..!
قاصدکي/ کوچولو
عيدتون مباااارک...!
اين يه تيكه هم دوست داشتم!