دقيقا سر اين قهر كردم كه يه دفعه نذاره بي خبر بره و آدم رو بذاره سر كار.....
با تو همبراي اين قهر كردم كه اعصابم از دست اين قالبت حسابي خورده......
هنوز كه عموميه هوش بانو.....
اوني كه من توش نوشتم انگار از تو خبري نيست رو مي گم....
ضمنا من هيچ وقت بي خبر نمي رم....
اينو بايد به قلي هم ياد بدم تا ديگه منو نذاره سركار....
واسه ي همين باهاش يه هفته قهر كردم.....
اون يكي پاييني رو هم خصوصي كن...
همون كه توش حدس زدي...
كي چرا رفته؟
چي مي گي هوش بانو؟
داشتم به ميل خواهرت مي جوابيدم؟
من مي ميرم.
حالا هم دارم مي رم بيرون به حال خودم گريه كنم...
جلو آينه وايساده بودم اداي مدير هاي پرورشگاه رو در مي اوردم. متاسفانه تنها مشكلي كه وجود داشت اين بود كه هيچ مدير پرورشگاهي نديده بودم به جز خودم. كه خودم هنوز سعادت نصيبم نشده...
مي خوام بميرم... شايد اون دنيا مدير پرورشگاه شدم....
اگر مردم به همه بگو كه خيلي دوسشون دارم و مرسي هم جواب دوستت دارم نيست...
يادت نره ها....
كي فردا مي رسه؟ من با دنيا مشكل پيدا كردم. شايد تا فردا مي ميرم و به فردا نمي رسم...اصلا مشكل من چيز ديگه است...