نشستن جلوي در روابط عمومي...با نرگس جون... نرگس جونم يه بند بگه امروز روز زوجه!...خانوم قره باغي..! عبدو.... خاطره هاي ياسي... چرت و پرت گفتن هاي ياسي... خداي من...! من يادم رفته ياسي مي گفت خواهرش چي کار مي کرده! صلوات مي فرستادن مي رفتن کجا؟
فراموشي گرفتم! زودباش بگو تا رواني نشدم!