تو اونور كلاس مي شستي. قبل از اصفهان بود. كلاس ها اين قدر طولاني مي شد كه تا مي تونستيم با قيچي و غزال مسخره بازي در مي اورديم!
همون موقع كه من هر روز مي گفتم به كسي بر مي خورد اگر امروز نيام مدرسه؟
يادته تو كتابخونه وقتي قضيه اصفهان رو فهميديم قرار گذاشتيم به كسي نگيم ولي وقتي بقيه فهميدن چه قشقرقي به پا شده؟ قنوا رو يادته...
(مي گم به قبل از اصفهان فكر كنيم خوشايند تره. انگار هيچ وقت نرفتيم اصفهان و قراره بريم!)