يادته سر کلاس عربي مي شستيم و مي گفتيم وقتي از اين کلاس بيرون بيايم نتيجه هامون هم به دنيا اومده بودن؟
و غزال مي خواست اجازه بگيره بره بيرون سر قبر نوه هاش؟
واي خدا...چه قدر جک بوديم...