• وبلاگ : قااااااصدكانه
  • يادداشت : تقديم ب خود ِ تو !
  • نظرات : 4 خصوصي ، 14 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    ساعت 2:24 دقيقه بامداد ... صداي مها رو از اتاق انتهايي خونه ميشنوي ، از رو تخت آبي رنگي که في الحال روش لم دادم و دارم سعي ميکنم که فکرم رو براي چند دقيقه متمرکز کنم ... :)
    در اتاقم رو هم بستم تا سر و صداي خانواده بيش از اين پرايوسي م رو بهم نريزن ... (پرايوسي رو که يادته ... نه ؟ :دي)
    ساعت 2:27 دقيقه ست و دارم به مطلبي که نوشتي فکر ميکنم ... دارم به خط به خط ش فکر ميکنم و پ.نوشت هات رو با لبخند از نظر ميگذرونم ... دارم به پس زمينه سبز لجني وبلاگت نگاه ميکنم و براي جغدک ِ ت چشمک (و به اصطلاح يکي از رفقاي قديم ، دلبري) ميکنم ...
    دارم به فردا صبحي که قراره براي بار ديگه پر از سر و صداي حانيه بشه فکر ميکنم ... به حاينه اي که تک تک ِ ديوار ها به لطف ِ اون يه خاطره ن ...
    به تلفن طولاني و در عين حال بي جهت امروز فکر ميکنم ، که حد اقل يک ساعت و اندي ضعف و گرسنگي م رو از يادم برد ...
    دارم به عارفه اي فکر ميکنم که به گمانم اين وقت ِ شب ، چراغ هاي جديد اتاقش رو ، مثه چراغ ِ مسنجر ش خاموش کرده و خواب ِ خواب ِ ...
    دارم به پ.نوشت چهار ت فکر ميکنم که که فکر همه رو عجيب مشغول کرده ...
    دارم به صفحه اي نگاه ميکنم که بارها و بارها توش حرف تلخ زدم و شنيدم و خنديدم و لحظات ِ زيادي رو توش ثبت کردم ...


    پاسخ

    اوه ....من ب شخصه كشته مرده ي اين پرايوسي شمام ...مخصوصا با اون لهجه ي شيرينتون :دي ( البته هيچ لهجه اي ب پاي مهاااه گفتن من نمي رسه ...:)) ) هوم....راستش فك كردن ب مطلبم ي جورايي مستلزم آگاه بودن از دنياي گذشتمهه ...از قاصدكي و كودك درون و شخصيت ِ دومم ....پ.ن م ك ميدوني چقـــــدر دوس دارمش ....:) هوم...چراغام خاموش بودن مثل چراغ مسنجرم و خودمم خاموش ِ خاموش، خواب ِ خواب ...و پ.ن 4 ك من هنوز تو فكرشم....تو ناباوريشم....شاكينگم ب قول اون معلم ِ توي جو رفته! و اين صفحه اي ك خيلي چيزا رو بين من و تو نگه داشته ....