• وبلاگ : قااااااصدكانه
  • يادداشت : تقديم ب خود ِ تو !
  • نظرات : 4 خصوصي ، 14 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    با اين من بيشتر اي كه واسه سپيده نوشتي خيييلي دلمو سوزوندي .. يه دونه واسه منم مينويسي ؟؟
    تو اگه بهم نگي كي بم ميگه ؟
    عاره ...
    دلم خعلي الان ازاينا ميخواد ...
    ميرسه صدام ؟؟
    ع ا ر ف ه .......
    ج پي ام هاي آي مسيج ام رو هم ك نميدي ...
    كلن اسكل شدم و خودم خبر ندارم ظاهرن ... غير از اينه ؟!
    بگو خب ... !!! :دي
    پاسخ

    من بيشـــــــــــتر مها خانوووم :*:) خودم ميگم اصنشم ....شايد باورت نشه اما اون شب بيهوش بودم دقيقا مث ديشب يني حتي نشد اس بدم بت بگم ك من فوت شدم:)) وااااي تو رو خدا من حالم از اين يارو ب هم مي خوره...بگو خب !:)))
    + sepide 
    duuuuuset daramkhanum tiri junam
    پاسخ

    منننن بيشتـــــــــــــــــــر :*
    + ماک 
    ديگه حال ندارم اسممو مث آدم بنويسم... از دفعه ي بعد ي م ديدي بدون منم دي:
    http://mygreenland.blogfa.com/
    اينم آدرس خورشيد... برو اينو بخون که ميگم " براي همسرم امير"
    بعد به اين نتيجه مرسي که نياز خود خورشيده.. خود خودش
    پاسخ

    ااا مااك سلااام:)) اصن مغزم صدات نمي اومد پوسيده بود :دي عزيزم:: مرررسي:)
    + همون هانيه ي پست قبلي 
    سلام دوباه.من هم نمي دونستم تو تيري هستي
    خواهر نيکي ام
    پاسخ

    اا هانيههه :) من از دو جهت بت افتخار مي كنم :دي يكي اين ك از روشنگر در اومدي بالاخره و مهم تر ين ك تيري هستي :*
    + darya jalili 

    هي............. عارفه خانومي.............. هي!

    :(

    خوش به حالش که رفتي نازشو کشيدي! بغلش کردي!

    ما رو که.......!!!!!!!!!!

    هي............. روزگار....................... هي!

    پاسخ

    خانوم جليلي؟ شما از كي شدين دريا جليلي و ما خبر نداريم ؟! :)واقعا ك هم داااره ....دريا حرف دارم بات. پاشو بيا ي روز مدرسه .....
    + hes 

    راستي!

    چن روز پيش يکي بهم فوش داد ک چرا وبلاگتو عوض مي کني ندا نمي دي؟؟؟

    قسم و آيه ي منم که مي گفتم دو ساله عوض کردم کارساز نبود!!

    گفتم شايد تو هم ندوني!!!:دي

    پاسخ

    ااا! يادمه عوض كردي ولي نكنه دوباره عوض شده؟ ي آدرس بذار پليز :)
    + hes 

    آخ!عارفه!!

    اين جريان پيش دانشگاهي واقعا جالبه!

    مي دوني؟؟اصلا اگه آدم حال و حوصله درست و حسابي نوشتن رو تو اين سال داشته باشه، چيزاي خيلي باحالي تهش درمياد!!

    من حتي گاهي به اين موقع پارسالم و اين موقع امسالم نيگا مي کنم يه هيجان مخوفي مي گيرتم!:))

    ساليه که لحظه ب لحظه آرزوي تموميش رو داري ولي لحظه ب لحظه هم مي دوني از بهترين لحظه هاي عمرت ميشه!

    :)

    خوش باشي تيري عزيزم!:)

    پاسخ

    عزيييزم :) تيري خوبم : ببين من هنو تو الوشم اصن نمي تونم فعلا باور كنم :)) مث اون جريان 17 سالگي تو يادته مي گفتم فك نمي كنم ي روز ب 17 برسم ؟اوووف....اميدواارم ....دعاااا كن هدي :):
    عارفه؟
    چرا تو 6 تا نظر داري من دو تا؟
    عارفه...
    اه....
    :((((((((



    (امروز سحر قيچي اس داد که اين قدر اس هام بهت رسيده دارم احساس نا امني مي کنم! جوابشو دادم اين قدر ميزان اس ام اس هاي دريافتي ام قليله، همراه اول دلش نمياد چند تاشم بخوره! و اين قدر تعداد نظراي وبلاگم کمه که پارسي بلاگ دلش نمياد برام پيام گروهي بفرسته... کلا موجودات دلسوزي هستيم....)
    پاسخ

    پول ! چرا نمي فهمي ك من دلم برات تنگ شده؟ببييين نه ب من بگو...بگو ك چرا نمي فهمي.....پوووول ....:((
    ساعت 2:24 دقيقه بامداد ... صداي مها رو از اتاق انتهايي خونه ميشنوي ، از رو تخت آبي رنگي که في الحال روش لم دادم و دارم سعي ميکنم که فکرم رو براي چند دقيقه متمرکز کنم ... :)
    در اتاقم رو هم بستم تا سر و صداي خانواده بيش از اين پرايوسي م رو بهم نريزن ... (پرايوسي رو که يادته ... نه ؟ :دي)
    ساعت 2:27 دقيقه ست و دارم به مطلبي که نوشتي فکر ميکنم ... دارم به خط به خط ش فکر ميکنم و پ.نوشت هات رو با لبخند از نظر ميگذرونم ... دارم به پس زمينه سبز لجني وبلاگت نگاه ميکنم و براي جغدک ِ ت چشمک (و به اصطلاح يکي از رفقاي قديم ، دلبري) ميکنم ...
    دارم به فردا صبحي که قراره براي بار ديگه پر از سر و صداي حانيه بشه فکر ميکنم ... به حاينه اي که تک تک ِ ديوار ها به لطف ِ اون يه خاطره ن ...
    به تلفن طولاني و در عين حال بي جهت امروز فکر ميکنم ، که حد اقل يک ساعت و اندي ضعف و گرسنگي م رو از يادم برد ...
    دارم به عارفه اي فکر ميکنم که به گمانم اين وقت ِ شب ، چراغ هاي جديد اتاقش رو ، مثه چراغ ِ مسنجر ش خاموش کرده و خواب ِ خواب ِ ...
    دارم به پ.نوشت چهار ت فکر ميکنم که که فکر همه رو عجيب مشغول کرده ...
    دارم به صفحه اي نگاه ميکنم که بارها و بارها توش حرف تلخ زدم و شنيدم و خنديدم و لحظات ِ زيادي رو توش ثبت کردم ...


    پاسخ

    اوه ....من ب شخصه كشته مرده ي اين پرايوسي شمام ...مخصوصا با اون لهجه ي شيرينتون :دي ( البته هيچ لهجه اي ب پاي مهاااه گفتن من نمي رسه ...:)) ) هوم....راستش فك كردن ب مطلبم ي جورايي مستلزم آگاه بودن از دنياي گذشتمهه ...از قاصدكي و كودك درون و شخصيت ِ دومم ....پ.ن م ك ميدوني چقـــــدر دوس دارمش ....:) هوم...چراغام خاموش بودن مثل چراغ مسنجرم و خودمم خاموش ِ خاموش، خواب ِ خواب ...و پ.ن 4 ك من هنوز تو فكرشم....تو ناباوريشم....شاكينگم ب قول اون معلم ِ توي جو رفته! و اين صفحه اي ك خيلي چيزا رو بين من و تو نگه داشته ....
    نوشتن درباره مطلبت چيزي رو عوض نميکنه ...
    اين روزا فقط عکس العملم يه نگاه ِ ساده ست به همه چي ...
    يه نگاه ِ بي تفاوت ،
    يه نگاه ِ شايد نا آشنا حتي براي خودم ،
    يه نگاه ِ خالي به يه مطلب ِ پر ...


    فک کنم حرف ِ تلفن ِ ظهرت خيلي هم دور از واقعيت نبود ...
    اين سردي ، تو بدترين و گرم ترين ماه سال دامن گيرم شده ... شايد دليل داشته ، شايدم نداشته ...
    خودشم نميدونه ...
    فقط ميدونه که دوس داره از همين انتهايي ترين نقطه خونه ، بهت بگه که "راستش ، نميتوانم واقع گرايانه فکر کنم ... ذهنم اجازه نميدهد ... " ...
    تو که جاي خود داري ...
    من از همه گنگ ترم ،
    منگ ترم ،
    سردرگم و آشفته ترم ،
    اصن خود ِ خود ِ شلوغ ترينم ...

    اين روزها هم ميگذره ...
    من بازم سر حرفم هستم ...
    نظر خاصي ندارم واسه اين پستت ... جز اين که ساعت 2:47 بامداد ، فقط يه اپيزود از "مادرن فميلي" ِ که ميتونه شادم کنه ...

    شبت بخير ،
    بغل دستي ِ نزديک و دور اين روزها ... :)

    (مجبور شدم تو دو تا بذارمش ... ببخشيد ... )
    پاسخ

    ي نگاه ساده و بي تفاوت ك مها نيست...ك هيـــــــچ جوره مها نيست...ك غريبه ....نمي فهممش ....نميدونم چرا ....نميدونم سردي اي ك دامن گيرت شده فقط مربوط ب منه يا نه ...كلي ِ يا نه ....مثل حرف ديروزم ...هوم...من هيچ جوره نمي تونم واقعي ب قضيه نگاه كنم...مث رفتن حانيه ك تا روز آخر مي دونيستم نميره... تو كتم نمي رفت ك ميره....هنوزم باور نكردم....و تو چند برابر حتي؛ چنــــــد برابر .....هوم؛ من ب عنوان ي تيري از اين تير مسخره اي ك گذشت عذر مي خوام....رو مرداد و شهريورم نظري ندارم...اما ايشالا ك جبران كنه ....ممنون ...بغل دستي ِ ...عزيز ....//
    سلام... دي:
    چيه خوب الان اين خنده ها به شدت هيستريک چون خورشيد دردم نذاشته.. خل و چلم خودتي.. شما نه شما... يله...
    ببين اين سوال رو الان ازت تو مسنجر پرسيدم ج ندادي اينجا ميپرسم.. : اين عرايض براي وب بود ديگه؟؟ بله... و اينکه جواب اينا رو تو ميدي يا من بدم؟ خب يه ملت دارن ميپرسن کي رفته بگو ديگه.. زود تند سرع .. زود بگو وگرنه من خودم ميگم... دي:
    عکس رو هم دوست دارم.. در ضمن.. من تو وبم افطاري ميدم... دي: بيا.. بدو.. آفرين.. اون بيزي رو هم از استاتوس مسنجرت بردار.. آفرين دختر خوب...
    پاسخ

    سلام بر هيستيريك عزيز :)) خير براي قاصدكي بود :) جريان داره ....ي بعد وجوديمه :)‌ببيييين ....اين چرا پست نميذاره لعنتييي.....اييش....خب عارضم خدمتت ك يكي استاتوسش بيزيه يني بيزيه :)) الان مفهومه؟:دي
    کي داره ميره عاريف؟
    الان من بهت اين نظرو ميدم! نظرات ميشه سه تا که از اعماق قلبم اميدوارم کوفتت شه!
    پاسخ

    وووه! كي باورش ميشه؟ كف خودم بريد ....
    + خانوم ادبيات قبلي ه 


    حالا مونده به کنه پيش دانشگاهي بودن و عمق اتفاق ش برسي .......

    مونده عزيز ...

    کي داره ميره ؟

    پاسخ

    اميدوارم وقتي بش رسيديم، خوب كنار بيايم ....