• وبلاگ : قااااااصدكانه
  • يادداشت : بهــــــار خوبم !:)
  • نظرات : 1 خصوصي ، 12 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    زنگ زدم به رز بگم بياد امشب خونمون آخه خانواده اوشونم همه مشهدن پيش پدربزرگ و مادربزرگ ، که گوشيش خاموش بود ...

    گفتم به نيلو زنگ بزنم ، يادم اومد سفره ...

    عاقا يني من امروز به عالم و آدم خواستم زنگ بزنم ... ببين بيکاري چه به روز آدم که نمياره :))

    بعد از اينهمه ساعت که منو خان داداش تنها بوديم منزل ، بالاخره مادر و پدر تماس گرفتن ، و سفارش کردن که خونه نامرتب نباشه ... انقدر گفتن و گفتن که بنده رو ناچار کردن متوسل به دروغ شم ، ماهم فرماديم که موبايلمون داره زنگ ميزنه و قظع فرموديم تماس رو :دي

    پاسخ

    خودت گفتي همه رو ي جا ج بدم :دي