• وبلاگ : قااااااصدكانه
  • يادداشت : براي رفــــيق هنرمندم ...:)
  • نظرات : 2 خصوصي ، 23 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2      >
     
    + سکوت آبي 
    آپم
    پاسخ

    چشم.
    ولي من با فاير فاکس اومدم وبلاگت جدول بندي شده. يعني با اون جنبه هاي بصري و اين خط کشي ها يه وضعيه!!!
    طبق معمول هميشه ديروز گفتي زنگ ميزني و زنگ نزدي و من آخرش نفهميدم قضيه اي که داشتي تعريف مي کردي چي شد!
    جديدا کشف کردم اگر يه هفته يه بار بهت زنگ بزنم احتمال اينکه قطع نکني خيلي بالاست... دارم روت اعمال مي کنم ببينم نتيجه اش تکرار پذيره يا نه :دي
    پاسخ

    پووولك ...شرايطو ك درك نمي كني. از اساس دركت اومده پايين !
    کو پرورشگاه که تو توش بخواي شاغل بشي! (وجودم داشته باشه مي ديم در و ديوارا رو رنگ بزني با اون جنبه ي بصري ات! والا! اونوقت مجبورم کلي پرورشگاه رو بگيرم فشار بدم)
    روشنگر... هه! امروز داشتيم با نيکي مي شمرديم که در سفر اصفهاني که روشنگريا در پيش دارن. نه من هستم. نه نيکي هست. نه تو، نه صدرا، نه قيچي، نه عبدو، نه فلفل، نه هدي، نه حتي رسي! و يه عالمه آدم ديگه که نيستن! نشريه ي اصفهانمو چند روز پيش دادم به ريحانه که شعر کاشي رو از توش بخونه، هنوز پس نداده منم مدام يادم ميره ازش بگيرم...
    منم مي خوام با شجي حرف بزنم. چرا آن نميشه؟
    پاسخ

    برهوته.برهوت ....دلم آل ياسين خواست پولك .
    دارم دل دايي جون رو مي سوزونم که تو کوپه ي برگشت اصفهان با وجود اينکه بودش ولي تمام راه رو خواب بود! :))
    آخيش نصفه شبي يه ذره خباثتم گل کرده دارم خوش مي گذرونم... :دي
    پاسخ

    من و شجي هم ديروز كلي داشتيم راج ب روشنگر حرف مي زديم .... حس كردم جــدي خالي شده ...نشده ؟
    سلام!خوبي عافه جون؟!
    من..دوست مها،فرزانه و فهيمه هستم!هموووون...ابــــــــــــــي!!
    تبريک بخاطر نمايشگاهتون!
    و يه تبريــــــــک ويژه به هنرمند خودم..فرزانه!!
    غرض از مزاحمت!عارفه جون ميخاستم بگم:
    حرف دلي که نوشته اي بر دريچه پنجره اين اتاقي که تماما بوي قاصدک هاي دلت را ميدهد،زيباســــــــت...بسيار زيــــبا!
    التماس دعا..
    ياحق!
    پاسخ

    بـــــــــــه سلاااااامممم فاطمه خانوووم :) خوش اومدين :) بعله ...شناختم...:)نمايشگاهشون البته...ما ك از اين هنراي فرزانه نداريم :دي :) شمـــــا مراحمي .....ممنـــون عزيزم...لطف داري :* خيلي خوشحالم كردي اومدي :)‏التماس دعا ...
    دايي جون داره بهم تبريک مي گه که انساني رو دوست دارم و مي دونم که مي خوام پرورشگاه بزنم!
    هاه... به نظرت من پرورشگاه مي زنم؟
    نبودي، امروز صبح اين قدر معلم بازي دراوردم! البته نه مثل روز آخر کلاس تابستونيا که با هم بازي کرديم، واقعا معلم شدم و يه عالمه از اين دروس رو به زهرا و قيچي و عبدو توضيح مي دادم! نهال هم هي مي رفت و مي اومد و اعصابم رو خرد مي کرد اين قدر اين درو باز و بسته مي کرد! اصلا چرا دارم اينا رو مي گم...
    الان يادم افتاد يه دختر اوليه تو اتوبوس بود خيلي داشت داد و بيداد مي کرد، رفت رو اعصابم، و يه دختر اوليه ديگه که... اه... ولش کن! من چرا دارم اينا رو ميگم؟
    برم بخوابم
    شب به خير.
    پاسخ

    هوووووم! ميني. ببين....فقط فك كنم من شغلم اون تو تغيير كرده :دي متوجهي ؟‏:)
    يعني اين جنبه ي بصري واقعا منو کشته! همينه که اين همه مدت تو جيبم موندي ديگه!
    به اين شلختگي ها ميگه جنبه ي بصري! من هر وقت اين اينتر ها رو مي بينم مي خوام بگير وبلاگت رو از دو طرف فشار بدم به حالت عادي اش برگرده. از بس که حرصمو در مياره....
    پاسخ

    همين دگ! درك بصري ت پايينه ! ميگم ي بار ك مهام بود بياد اينجا آگاهت كنيم! با دو تا گرافيكي درست برخورد مي كني اونوقت :دي :)) كلا از جنيه روانشناسي هم بخواي نيگا كني ي مشكلي داري ك مي خواي وبلاگمو فشار بدي:)) خودتو اصلاح كن برادر :دي
    عاري فک! کوچول...
    از نظر قلم و نوشتن حتي تو جيبم هم نيستي! اصن نيستي کلا! پس سسسسسسسسسس نشنوم صداتو...
    (مي دوني چيه؟ اين" سسسسس نشنوم صداتو "تيکه کلام ليلا بود که من خيلي بهش مي خنديدم و افتخار مي کردم... :( )
    پاسخ

    ني ك تو از نظر هنر كلا جيب داري :دي بينيم بابا بشين درستو بخون بچه :دي كدوم ليلا ؟:)
    اينجا چرا خط کشي و جدول بندي شده؟
    يا من با فايرفاکس اومدم اين شکلي شده! وبلاگت از اول خط کشي داشت؟
    فرزانه ساداته؟ نيدونستم!
    پاسخ

    اينجا كجاش خط كشيه ؟! چند بار بگم عينكتو درست بزن ؟؟!! چرا متوحه نمي شي آخــــــه ؟؟!! :)

    چرا نظرو خصوصي مي کني؟

    بذار با حقايق رو به رو شه....

    پاسخ

    پولك ! سكوت اختيـــــــار كن!
    + خانوم ادبيات 

    اين براي فرزانه سادات


    اينم براي جوووودي ابوت !!

    پاسخ

    ممنوووونم !( اين از طرف فرزانه :) ) وااي چه عالـــــي!( اين از طرف جودي بود ...ذوق ك مي كنه ي خنده ي بلـــــندي سر ميده و ميگه واي چه عالـــــــي !‏:)‏) و از طرف خودم : مچــكر خانوم ادبيات :)


    ميگم گستاخ شدي ديگ! :(

    جواب نظرمو بده بچه جان!

    پاسخ

    هيـــــس ! ديدي شارژ تلف تموم شد دو ساعت حرف زدم ديدم صدات نمياد؟:))


    عارفه چيزي که از اون ابتداي وبلاگ نويسي تو درک نکردم! اين اينتر هايي که بيخود و بي جهت آخر مطلبت مي زني! واقعا دليلش چيه؟

    پاسخ

    ببين ذاتا از ابتداي وبلاگ نويسيم از چسبيدن اين عكسا ب نظرام بدم ميودمد! بعدشم ي غافلگيري خاصي داره ك تو دركش نمي كني ...:دي جنبه بصري داره بر مي گرده ب رشته نازنينم :))‏:دي

    مي دوني چيه؟ از اين جمله ي اميدوارم "بچه هاي نور هميشه بدرخشن" خوشم نيومد.

    بچه هاي نور هميشه مي درخشن( ايشالا) ولي نه به اين خاطر که بچه هاي هنرستان نورن! واسه اينکه خودشونن!

    فراموشش کن.... :(

    بچه ها روشنگر هم قرار بود هميشه بدرخشن..... اي خدا....


    پاسخ

    بــــــــــه ! جملات فلفسي مي فرمايين استاد :) بعله...ني كه خيليم درخشيديم ....اومديم بيرون لا اقل ي خورده فضا بود اين نورا پخش شه ...فك كنم اثري ك داشت اين بود ك ما رو آگاه كنه ك اونجا فضايي واسه درخشيدن نيس! فقط بايد ...

    ديشب نصفه شب اين مطلبتو خوندم! يه ساعت با خواب آلودگي تمام در حالي که فکر نمي کردم هيچ وقت بتونم آرايه رو تمومش کنم داشتم دنبال اسم فرزانه مي گشتم که بحمدلله پيدا نکردم و کلا ارتباط اين مطلب رو با حضرتشون نيافتم!

    حالا اينو بي خيال، ديدي زينب چه قدر خودشو نا ديده ميگيره؟ خبر نداره تو، تو جيب مني! :))

    پاسخ

    خب خوشحالم بيدار شدي و عينكتو زدي ديدي اسمو :دي ببين برو كلاتو بنداز هوا تا حالا بت آسيب نرسوندم:)) بعد اون جريان افتادنم تو جوب امروز تاكيد داشتم ك كسي بم آسيب نرسونه :دي مي دوني ما كلا رفاقتمون با زدن تو سر و كله ي ارتباط مستقيمي داره:))
       1   2      >