• وبلاگ : قااااااصدكانه
  • يادداشت : هعــــ ــ ــ ي ...
  • نظرات : 4 خصوصي ، 12 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    من با توجه به يه سري مسائل از نظر خودم خوندم اين مطلب رو ... و جمله به جمله تو ربط دادم به اون فکرهايي که تو سرم ميچرخيد ...
    اينکه انقدر بزرگ نوشتي و بي پرده ... يني ميخواي کاملا علني کني ؟
    يني ميخواي با احساس بري جلو ... تا کار خرابتر شه ... ؟؟

    چي دارم ميگم من اين موقع شبي ... ؟!
    ب من ربطي نداره اثن ... اه ...
    بيخيال ...



    آره ...
    هعي هات از عمق دلت بلند ميشن ...



    عاري .........

    :(
    پاسخ

    نه مها اتفاقا. با احساس نمي رم جلو .... من فقط همه چيو مي سپرم دست زمان ؛ تو هفته قبل با احساسي برخورد كردنم خيييييييييييييييييلي ب خودم ضرر رسوندم . از همين هفته ك گذشت اتفاقا سپردمش دست خدا ...نمي دونم چي ميشه! اينجا تو مياي ...علنيم نيس....ميفهمي منظورمو ...؟ مها ........