همه درد و بدبختي اون مدرسه يه طرف! اون چراغاش يه طرف ديگه!
دختره! کتابتو ديدم!(بعله! باختن شرط و اين صوبتا که از قبل مطرح شده بود نيازي به تکرار واضحات نيست! :دي) به سبا هم سلامتو رسوندم يه چند ديقه داشت فکر مي کرد تا يادش اومد کيو ميگم(همه که حافظه شون مث من نيست!)
هعي....
مي بيني؟
نه نمي بيني!