بله ديگه. صد ساله داري آرزوي گم شدن عينک مي کني! مي رسه به نمايشگاه مدرستون که من مجبور ميشيم اسماي کار ها رو بلند بلند بخونم تا مال تو و عطا پيدا شه! نه که خودمم چشمام خيلي قويه! فکر کن ديگه چي ميشه! بايدم قهر کنم.... والا
(يادمه قلبنا که از تازه اين عينک دو دسته اي ها اومده بود. ميرزايي مي گفت هر کي مي زنه شبيه کوسه ميشه! پس حتما من الان شبيه کوسه ام! چون اين عينکم رو که دوسش ندارم زدم.)
چيزه. نمي پسندم جواب نظرامو دير ميديا.....
نچ نچ نچ
بابا به خاله معين گفتم خاله معين فلان چيزو باور کن. شروع کرده بود باور نمي کنم خوندن!