از سخنچينان شنيدم آشنايت نيستمخاطراتت را بياور تا بگويم کيستمسيلي همصحبتي از موجخوردن سخت نيستصخرهام، هرچند بيمهري کني، ميايستمتا نگويي اشکهاي شمع از کمطاقتيستدر خودم آتش بهپا کردم ولي نگريستمچون شکست آيينه، حيرت صدبرابر ميشودبيسبب در خود شکستم تا ببينم کيستمزندگي در برزخ وصل و جدايي ساده نيستکاش قدري پيش از اين يا بعد از آن ميزيستم