بادبادک هر چه دورتر مي رفت قرقره از داغ دوريش لاغرتر ميشد قرقرتيم بادبادک.
آنروزكه سقف خانه هاچوبي بود!
گفتارو عمل درهمه جا خوبي بود!
امروزبناي خانه ها سنگ شده!
دلهاهمه با بنا هماهنگ شده!.
دلم را که مرور ميکنمتمام آن از آن توستفقط نقطه اي از آن خودم.......روي آن نقطه همميخ ميکوبمو قاب عکس تو را مي اويزم
من براي سالها مينويسم...سالها بعد که چشمانت عاشق ميشوند.افسوس که قصه ي مادر بزرگ راست بود...هميشه يکي بود يکي نبود
دلتنگي هايم را با كدام قايق خالي روانه دل درياييت كنم تا بداني دلتنگتم
زندگي يعني بخند هرچند كه غمگيني،ببخش هرچند كه مسكيني،فراموش كن هرچند كه دلگيري...اينگونه بودن زيباست،هرچند كه آسان نيست