چرا قالبتو عوض کردي؟؟؟؟؟؟؟؟؟
چرا نذاشتي اون رنگاي شاد و شنگول بمونن؟
اين قشنگه ها.....ولي تيره ست....دل آدم ميگيره.......
اون که روي دماغش شاپرک بود خيلي شاد بود...
البته ميل خودته....چارديواري اختياري!
چه خوبه قالبت ... آرامش بخشه :دي
عاري اگه بري خيلي ... ( جا داره که الان از يه کلمه اي استفاده کنم که چون زن و بچه نشستن به کار نميبرمـ ) :D
واااااااااااااااي عارفه فوق العاده بوووووووود خييييييييييييلي قشنگ بوووووووووووووووووود ........
و در ضمن بازم ممنونم خييييييلي ماهي عزيزم............
من عاشق آناهيتا شدم!
فارسي بلدي حالا؟
چقدر آشنا بود.....
حس ميکنم بارها اين متنوتو ذهنم براي خودم خوندم...
دوسش داشتم
خيلي..........
از هر چه بود و نبود در نگاهش حيرت بود.
حيرتش ناشي از هيچ.
هيچي که همه چيزش بود...
همچين نوشتي اين مي شه سرگذشتت انگار ميخواي خداي ناکرده بري اون دنيا!!!!! يا مي خواي بري کره ي ماه!
اي بابا......ميري دوتا خيابون بالاتر..........حالا بالاتر نه پايين تر........بعد قرار نيست که ديگه هيچ کسو نبيني.....مملکت غريب که نمي خواي بري!
والا اونجا هم همه فارسي حرف ميزنن.......فارسي رو هم مي فهمن...فارسي بلدي؟
تاب رفتن هم داشته باش لطفا....زندان که نيست......داري ميري پي سرنوشتت.....
اون وقت کوله بار خاطره و نگاه و سرد و غيره چه صيغه ايه؟مگه قراره ما بميريم که کوله باره خاطراتمون فقط دنبالت باشه....بعد نگاه سرد مال کيه؟
نگاه سرد مال اوناييه که ميبرنشون پاي چوبه دار.....اعدامت که قرار نيست بکنن......ما هم اينقدر نامرد نيستيم که با نگاه سرد بدرقت کنيم.......
آخر اينکه هرچه پيش آيد خوش است....... از خدا بخواه هرچي به صلاحته جلوي پات بذاره....به خدا اعتماد کن و مطمئن باش خدا نااميدت نمي کنه
در ضمن.
تو تقليد کاري.