• وبلاگ : قااااااصدكانه
  • يادداشت : به جاي نا به جاي زندگي.
  • نظرات : 8 خصوصي ، 24 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2      
     

    بگفتا دوري از مه نيست در خور

    بگفت آشفته از مه دور بهتر
    بگفتا گر بخواهد هر چه داري؟

    بگفت اين از خدا خواهم به زاري
    بگفتا گر به سر يابيش خوشنود؟

    بگفت از گردن اين وام افکنم زود
    بگفتا دوستيش از طبع بگذار

    بگفت از دوستان نايد چنين کار
    بگفت آسوده شو که اين کار خام است

    بگفت آسودگي بر من حرام است
    بگفتا رو صبوري کن درين درد

    بگفت از جان صبوري چون توان کرد؟
    بگفت از صبر کردن کس خجل نيست

    بگفت اين دل تواند کرد، دل نيست
    بگفت از عشق کارت سخت زار است

    بگفت از عاشقي خوشتر چه کاراست؟
    بگفتا جان مده، بس دل که با اوست

    بگفتا دشمنند اين هر دو بي دوست
    بگفتا در غمش مي‌ترسي از کس؟

    بگفت از محنت هجران او بس
    بگفتا هيچ هم خوابيت بايد؟

    بگفت ار من نباشم نيز شايد
    بگفتا چوني از عشق جمالش؟

    بگفت آن کس نداند جز خيالش
    بگفت از دل جدا کن عشق شيرين

    بگفتا چون زيم بي جان شيرين؟
    بگفت او آن من شد، زو مکن ياد

    بگفت اين کي کند بيچاره فرهاد؟
    بگفت ار من کنم در وي نگاهي؟

    بگفت آفاق را سوزم به آهي
    چو عاجز گشت خسرو در جوابش

    نيامد بيش پرسيدن صوابش
    به ياران گفت کز خاکي و آبي

    نديدم کس بدين حاضر جوابي
    به زر ديدم که با او بر نيايم

    چو زرش نيز بر سنگ آزمايم
    گشاد آنگه زبان چون تيغ پولاد

    فکند الماس را بر سنگ بنياد
    که ما را هست کوهي بر گذرگاه

    که مشکل مي‌توان کردن بدو راه
    ميان کوه راهي کند بايد

    چنانک آمد شد ما را بشايد
    بدين تدبير کس را دسترس نيست

    که کار تست و کار هيچ کس نيست
    به حق حرمت شيرين دلبند

    کز اين بهتر ندانم خورد سوگند
    که با من سر بدين حاجت در آري

    چو حاجتمندم اين حاجت برآري
    جوابش داد مرد آهنين چنگ

    که بردارم ز راه خسرو اين سنگ
    به شرط آن که خدمت کرده باشم

    چنين شرطي به جاي آورده باشم
    دل خسرو رضاي من بجويد

    به ترک شکر شيرين بگويد
    چنان در خشم شد خسرو ز فرهاد

    که حلقش خواست آزردن به پولاد

    پاسخ

    عااااشقيا....

    بزرگي انسان ها به فراموشي کمتر بچگيشان است .

    من بچگيمو

    ونوجوونيمو

    و عشق هامو

    هيچ وقت فراموش نخواهم کرد که دلتنگ هم بشوم . . . .

    حتي اگر من اولين انسان اين کره ي خاکي باشم که هم بزرگ باشم هم بچگي کنم . . . . . .

    پاسخ

    ژس بزن قدش!حله....

    اين مناظره ي خسرو و فرهاده ولي چون نمي تونم همش رو يه جا بيارم تو چند تا نظر برات مي فرستمش..............

    نخستين بار گفتش کز کجائي

    بگفت از دار ملک آشنائي

    بگفت آنجا به صنعت در چه کوشند

    بگفت انده خرند و جان فروشند

    بگفتا جان فروشي در ادب نيست

    بگفت از عشقبازان اين عجب نيست

    بگفت از دل شدي عاشق بدينسان؟

    بگفت از دل تو مي‌گوئي من از جان

    بگفتا عشق شيرين بر تو چونست

    بگفت از جان شيرينم فزونست

    بگفتا هر شبش بيني چو مهتاب

    بگفت آري چو خواب آيد کجا خواب

    بگفتا دل ز مهرش کي کني پاک

    بگفت آنگه که باشم خفته در خاک

    بگفتا گر خرامي در سرايش

    بگفت اندازم اين سر زير پايش

    بگفتا گر کند چشم تو را ريش

    بگفت اين چشم ديگر دارمش پيش

    بگفتا گر کسيش آرد فرا چنگ

    بگفت آهن خورد ور خود بود سنگ

    بگفتا گر نيابي سوي او راه

    بگفت از دور شايد ديد در ماه

    پاسخ

    خسرو و فرهاد؟؟
    + مطهره رضواني 
    از بزرگ شدن گريزي نيست! فقط بايد حواسمان باشد که کودکيمان در قالب بزرگيمان گم نشود!
    پاسخ

    ووووه..!خيلي فلسفي و جالب بود...حواسمان باشد..
    + مست اونه 
    سلام قاصدک ...
    قبول ندارم!! اصــــــــــلا!!
    يه جيزينقولي هيچ وقت هيچ وقت هيچ وقت بزرگ نمي شود!! تو رو نمي دونم ... من نه دوس دارم بزرگ بشم و نه بزرگ ميشم ...
    بچگي کردن هميشه هنره ... دوستش دارم! خيلي زياد ...
    متنتو خيلي دوست داشتم ...
    ممنون که اومدي
    يا علي
    پاسخ

    سلام!واقعا هنره!و من هيچ وقت نميخوام با دستاي خودم اين هنرو بكشم!و بشم قاتل خودم...نميخوااااااام...!من خيييييلي زيادتر دوست دارم بچگي و بچگي كردنو...!خب حالا به حواشي نژردازيم مست كيه..؟!!:دي !علي يارت..
    + ريحانه 
    حتي اگه با هم بريم فرهنگ.....!!!فعلا که حوصله تغيير مدرسه ندارم!!
    پاسخ

    نيست كه من دارم؟!
    راستي 9 روز ديگه تولدمه.............. (محض تهيه ي کادو عرض نمودم..............)
    پاسخ

    بله دوستان 9 روز ديگه تولدشونه!(البته دوست من كه نيستن هستن؟!!!):)
    + ريحانه 
    من هم مطمئنم که دلم واسه قاصدکي خانوم تنگ مي شه!!
    پاسخ

    حتي اگه با هم بريم فرهنگ؟!:دي


    ما داريم بزرگ مي شويم . . .

    هي . . .

    من لحظه ب لحظه حسش مي کنم . . .

     <      1   2