سفارش تبلیغ
صبا ویژن
               قااااااصدکانه
                            ســـاده ی ســـاده.. از دســت میـــرونــد .. همـــه ی آن چــیزها کــه.. سخــت سخــت به دست آمدنـــد ...

 

کاش همینجا می نشستی کنارم و پیشم بودی . کاش صدای بودنت آنقدر بلند بود ک دیگر هیچ چیز را نمی شنیدم ....کاش نبود اینجور ک ببینمت در رویاهایم، اما آنقدر دور باشد بودنت که برایت دست تکان دهم ....

 

کاش فقط اندکی – فقط اندکی- می فهمیدی . کم کم خودخواهی هایت دارد آزارم می دهد .

 

کاش برای یک لحظه هم که شده سعی می کردی جای من باشی .جای تک تک لحظاتی ک دلم میخواست باشی و نبودی . و وقتی حرفی زدم گفتی بی معرفتی ...

 

دنیا این روزها پر شده از آدمهایی ک با یک دنیا سوء تفاهم همه چیز را خراب می کنند...بی آن ک حرف بزنند ...

 

حرف زدن همه چیز را حل می کند . بیشتر از آن چیزی ک فکرش را بکنی ....

 

انگار هر روز ک بیشتر می گذرد دنیا بیشتر ب آدمهای اطرافش فریاد می زند ک باید زندگی کرد.... اما خودش نمی گذارد ...از همان پوزخندهایی لازم است که هیچ گاه توانش نبوده ....

 

سست شده تمام عنصرهایمان .

 

همینطور نشسته ایم ....

 

و هزاران حرف پشت سرمان رژه می روند ...

 

بی انکه روحمان خبر داشته باشد !

 

و هزاران دلیلی ک آدمها برای آرام کردن خودشان پشت سر هم می زنند بی آن ک ذره ای دلیل بخواهند ...

 

و هر طور بخواهند با هم رفتار کنند ....و در آخر طرف مقابلشان را مقصر بگیرند ....

 

و سوء تفاهم ها آنقدر جمع شود ...ک کم کم ....همان عنصر سست را ...نابود می کند جای کمک برای بهبودش ...

 

پ.ن: حرف برای گفتن زیاد است .

 

کاش همه چیز همان جور بود که باید باشد...و بود !

 

این نوشته برای دیروز است .شنبه 9.اردیبهشت 91 ...


+ یکشنبه 91/2/10 9:23 عصر قاصدک خانوم | نظر