سفارش تبلیغ
صبا ویژن
               قااااااصدکانه
                            ســـاده ی ســـاده.. از دســت میـــرونــد .. همـــه ی آن چــیزها کــه.. سخــت سخــت به دست آمدنـــد ...

 

حتی اگر بخواهی بروی،

به حرف کسی گوش ندهی و بار بندی برای رفتنت،

نمی توانی بودنت را کاری کنی.

چه بخواهی و چه نخواهی،

فال هایم سرشار از توست.

حالا اگر می خواهی برو.

این راه،این هم جاده.

 

اما مطمئن باش،که چیزی را عوض نمیکنی،

فقط اوضاعم را کمی میریزی ب هم.

کمی هم بستگی ب تعریفت دارد از کم.

اگر بودنت برایم کم نبودی ک حرفی نبود...

اما فایده ندارد انگار.

تو که نیستی حرفهایم را بشنوی.منم که هنوز در بودنت مانده ام و حرفهایم،شده سرگرمی ای برای آینه ی یادگارت.

همانی که همیشه پیشت بود.رو به رویت.

می دانی،باز هم همان حس است و همان نبودنت.اوضاع که تغییری نکرده.

فقط من دل خوش کرده ام به نگاهت که روزی به همین آینه بوده.

که شاید دلم آرام گیرد،از تلاقی نگاه هایمان.

 

 

 

پ.ن:مخاطب خودم نیستم.کسیم نیس!کلا بی مخاطبه.بذارین واسه کسایی که درد دوری دارن!

پ.پ. ن:پستای من خاصیتش برداشت مهربونه.دگ کلا وقتی عیانه حاجتی ب بیان ک نیس!هست؟! :)

بعدا نوشت:التماس دعـــــــاااا....

 

 


+ یکشنبه 90/6/20 9:56 عصر قاصدک خانوم | نظر