سفارش تبلیغ
صبا ویژن
               قااااااصدکانه
                            ســـاده ی ســـاده.. از دســت میـــرونــد .. همـــه ی آن چــیزها کــه.. سخــت سخــت به دست آمدنـــد ...

 

دلم اندکی گرفته.

در اعماق دلم که میگردم یک چیز عجیبی کشف میکنم که هر از گاهی میاید سراغم.و وقتی  کلی فکر میکنم و به نتیجه ای نمرسم و سوالاتم دائم در ذهنم رژه میروند بیشتر احساس میکنم که همان موجود عجیب،دارد با تمام وجودش به من،من قاصدکی،زبان درازی می کند.چطور؟!

اما واقعا نمی فهمم.دلیل بعضی دلایلی که بی دلیلند را نمی فهمم.یعنی دلایلی که فقط به نام دلیل گفته میشوند اما در واقع هیچ دلالتی بر دلیل بودنشان نیست!نمی فهمم....

چند وقت پیش وقتی یکی از دوستان میگفت دش میخواهد در یک خط کامل اتوبوس زندگی اش را برای بغل دستی اش تعریف کند،حس خاصی نداشتم.اما الان واقعا دلم میخواهد یک همچین اتفاقی،یا لا اقل شبیه این برایم بیفتد!.همه چیز را برای کسی تعریف کنم تا خالی خالی شوم.و این خالی شدن یعنی مقدمه ی رها شدن.و  رها شدن هم خود دلیلیست بر زندگی خوب که دلالت واقعی دارد بر دلیلش!چقدر منطق بافتم پشت هم...

بابت این که فردا آزادیم بی نهایت خوشحالم.به قول دوستی اگر همه ی پنچ شنبه ها اینگونه بود واقعا معرکه میشد!و من دلم می خواهد پنج شنبه ها آزاد باشم....

هنوز نمی دانی ابتکار دبیرستان چگونه خواهد شد.خوب یا بد.دلچسب یا ... نچسب..!اما همین که رهاییم خودش کلی می ارزد به برنامه ای که نمی دانم خوب خواهد بود یا خسته کننده.

نمی دانم!

دیروز سر کلاس عربی دلم برای روزهایی که پشت برگه ی هویتم نوشته بودم تا کی یک لحظه تنگ شد.فقط برای قسمت تا کیش!نه برای فشار ها زجرهای زیاد اوایل دبیرستانه مان.چه بگویم....

پ.ن:فکر کنم خیلی درهم برهم شد.این روز ها خودم هم درهم برهمم.خیلی جدی نگیرید...

پ.ن2:دعا کنید.خیلی زیاد!من از خودم خسته ام....

نا شکری نشود!

زندگی خیلی هم زیباست!

من اصلا اصلا غمگین نیستم!آهاااای!من غمگین نیستم!ولی دارم بزرگ میشم....

پ.ن3:وقتی تو نیستی نه هست ها چنان که بایدند و نه نیست ها....

همین.

 

 

 

Danboard ????????? - Danbo ?????????5


+ چهارشنبه 89/11/20 8:33 عصر قاصدک خانوم | نظر