2553سلام قاصدک عزيزم !
خوبي ؟
چه طوري ؟
گفتي سر بزنم ... منم اومدم ...
سلام...
آپم دوست داشتي سر بزن...
چشمام داره از حدقه در مي ياد! داشتم نظراي چند ماه و سال گذشته رو مي خوندم!
من احمق بودم. ولي در هر حال احمق بامزه اي بودم!
تو و هدي هم کلي فحشم داده بودين! واي خدا جونم...دلم....
چرا گرفته دلت؟ مثل آنکه تنهايي.
چه قدر هم تنها
احساس مي کنم دچار آن رنگ پنهان رنگ ها هستي.
دچار يعني
عاشق
يه اتفاق جالب لطفا...!
يه اتفاق جالب پليز....!
مرد بقال از من پرسيد:
چند من اتفاق جالب ز من مي خواهي؟
من از او پرسيدم:
دل خوش سيري چند....؟
هي....
يادته اون دفتره رو؟
يادته زينبو؟ يادته تو مي گفتي زينب من مي گفتم........
الان يهو يادش افتادم! نيدونم چرا!