واااااااااااااااااااااااااااااااي.....!
ديدي چي شد؟
امروز چهارم خرداده.....!
روز چهارم خرداد.....!
امروز چهارمه.....!
هدي راست مي گه...
حدود 4 هفته پيش با هم به نتيجه رسيديم كه بعد هر گريه اي يه خنده اس هست...
يادته؟!
4 هفته پيش اين موقع...توي اردوگاه.....
راستي از تغييري كه تو داستان دادم خوشت اومد؟!
در شهري به نام عشق کوهي است به نام جنون..
و از آن کوه رودي مي گدرد به نام ديوانگي...
و در آن رود جويباري مي رود به نام شوريده حالي ......
و همگي با هم سر به بيابان مي گذارند....
سلام قاصدک .... !
تو هم قبول نشدي !؟ ( يا مسئله يه چيز ديگه اس !؟ )
هي ...
ايشالا مشکلت هرچي که هست حل بشه ...
من که برات دعا مي کنم حتما عزيزم !
بايد همين جا بگم واقعا از متن هدي خوشم اومد !
خيلي قشنگ بود !!
فعلا ...
در شهري به نام دل کوهي است به نام عشق..
و از آن کوه رودي جاري است به نام جفا...
و در آن رود جويباري مي رود به نام وفا...و اين دو ، به دريايي مي ريزند به نام صفا ...و من با تمام وجود به اين جمله ايمان دارم كه : در پس هر سختي آساني نهفته ... و روزهايي كه غم عشق بي قرارت مي كند ، آرامشي باور نكردني انتظارت را مي كشد ... و تو اگر عاشق باشي ، به آنچه مي خواهي مي رسي ... عاشق باش ...