هر چند عاشقان قديمياز روزگار پيشين تا حالاز درس و مدرسهاز قيل و قال بيزار بوده انداما اعجاز ما همين است :ما عشق را به مدرسه برديمدر امتداد راهرويي کوتاهدر آن کتابخانهء کوچکتا باز اين کتاب قديمي راکه از کتابخانه امانت گرفته ايم- يعني همين کتاب اشارات را -با هم يکي دو لحظه بخوانيمما بي صدا مطالعه مي کرديمما کتاب را ورق مي زديمتنهاگاهي به هم نگاهي ...ناگاهانگشتهاي (( هيس ! ))مارااز هر طرف نشانه گرفتندانگارغوغاي چشمهاي من و توسکوت رادر آن کتابخانه رعايت نکرده بود ! ...
http://img.freecodesource.com/myspace-layouts/images/layouts/1179691136-572-2.gif
اينم آدرس عكسه است...!
نمي دونم اين عكسو ديدي يا نه ولي با عشق:
اينم نظر!
احساسات بچه ي مردمو به بازي گرفتي(پسرمو مي گم)!دو قورت و نيمتم باقيه؟
آره؟
بگم بعد رفتن اون دخترت از دسته كليد به چي تغيير ماهيت داده؟بگم؟
نه اون موقع شماره ي دوستمون نه بود!
بعدش كه من رفتم و اومدم و ديدم جا پر شده شماره ام شد ده! البته اون موقع ديگه داشتيم اتل متل توتوله بازي مي كرديم!
تو جواب به دونه نظرت رو هم ندادي و انتظار داري كه بهت نظر هم بدن؟
خوبه نظرات روي 15 گير كنه! منم وقتي يه مرغ دارم بازي مي كرديم هي شماره ام 15 مي شد! چه جالب! هي خودم كيف مي كرد هي كسي نمي فهميد.(تو اصفهان رو مي گم)
منم تاريخ نخوندم. اجتماعي هم امتحان داريم؟ خب اونم نخوندم!
داره حالم از درس خوندن به هم مي خوره...!
اينا جامونده بودن
چه طوري عارفه جونم بعد از يك عدد آزمون ورودي فلافل خور!
من با رها بودن موافقم
با رها ماندن
ميپم تا وقت هست از زندپي راهنمايي وارتان لذت ببريد دوستان!
سلام !
يه يارو هم هست كه ميگه :
من و جرئت مرگيم ..توي لحظه هاي آخر ...
ميشه تا مرز تن عشق ..برسيم مثل يه مادر ...!
من و تو فرصت پرواز همه پرنده هائيم ..
واسه تا ابد رهائيم ..ما دو بال آشنا ئيم ..!!
بگذريم .
دلم خيلي چيزا خواست . قدر رها بودن رو بدون !
سلام قاصدكي.
ما هم يه زماني اتاق بغلي داشتيم كه رفت اصفهان! البته ايشون اتاق بغلي نبودن هم اتاقي بودن!
دلم نغمه خواست!!!!