• وبلاگ : قااااااصدكانه
  • يادداشت : خودمم و خودم:)
  • نظرات : 4 خصوصي ، 20 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2      
     
    خه مگه نگراني من بي دليله؟!
    خب واقعا يه دليلي داره ديگه! هر دفعه ديدي يه دليلي داشته!
    بعدشم مگه من از قبل از اين هي نگران ميشدم؟ خب از عيد به اين طرف همش نگرانم ديگه!
    اصلا من کلا آدم بيخودي نگران بشويي نبودم و نيستم! اه اذيتم نکن ديگه...
    .
    .
    .
    .
    .
    عارفه اون روز که ما تو پرورشي دبيرستان بوديم رو يادت هست و اميرمهدي در شرف به دنيا اومدن بود؟
    پاسخ

    بعله يادمه :))) د تو اگ اين مرض نگرانيو نداشتي ضرات ضارت نمي گفتي م ج ن :))) بعدشم...دقيقا ضارت! جاي مها خالي :))
    هوووووووووووووف...
    الحمدلله رب العالمين!
    کاري که ما مي خواستيم در طي ساليان دراز متوجهت کنيمشون رو يکي اومد از رو دوشمون برداشت...
    يني مي خوام برم با همه ي کسايي که توي اين عرصه فداکاري کردن هورااا بکشم...
    .
    .
    .
    .
    .
    از همه دوستان متشکرم! اين از بچگي اش همين طوري بود :دي تغيير سازنده اي ايجاد کردين :دي
    پاسخ

    هيـــــس! ببين تو يكي اصن حرف نزن .....بيا! همه رفيق دارن مام رفيق داريم ....يني صوووبت نكنا! كشتي ما رو اينقد هر روز نگراني !:)) يكي بايد بياد در اين عرصه تو رو ب راه راست هدايت كنه :))

    قشنگ بود قاصدک خانوم
    پاسخ

    ممنوون:)
    + ماکارا 
    خيلي خوبه اين همه خوبي... اينهمه انرژي داري... ويه عالمه اين همه ي ديگه...
    و چقدر خوبه براي ديگران هم ميخواي...
    و حالم الان يه کم بهتر...
    مرسي دوستم... :)
    هوووم امروزم گذشت... ديدي؟؟ تموم شد....
    ميشه آدم وار زندگي کرد يعني؟؟ آيا؟؟؟
    انقده عاشق اين آيا هاي بعد سوالامم... دي:
    پاسخ

    آيـــــا اين كار درستي است ؟:))))) ممنوووونم :* خدا رو شكر:)
    ســــــــــــــلام !
    در ابتدا بايد بگم که ؛
    قالب نيو ت مبارک ... ! ما اينهمه کامنت گذاشتيم يه بار به افتخار ما قالب عوض نکردي ، زهرا دو تا کامنت گذاشت عکس موبشو با پس زمينه سبز گذاشتي رو وبت ... منو الآن خواستي تحقير کني با اين جمله ت ؟ :)))))
    در دومين قسمت خواستم به اطلاعتون برسونم که مطلبتون به دلمون نشست ، از ته دل ِ ايشالا ، و اين کافيه برا نشستن ايشون بر دل ... :دي


    راستي ...
    ميشه يه چي اضافه کنم ؟
    ببين من بودم امروز ، يني خوب بودم ، مريض احوال بودم ، سردرد داشتم و کلافه از اتفاق صبح ، و اون امتحان لعنتي ... و الا بودم ...
    تو که اصن پيش من نبودي که ... بنظرت اومده :)

    راستي ...
    حالا که فکرشو ميکنم ميبينم پولي مغزم فرسنگ ها با پولي امروز فرق داره ...
    امروز با يکي از رفقاي جديدت آشنا شدم ، نه پولي اي که يه سال و نيمه ازش حرفي ميزني و حرف ميزنم و باهاش ميچتم و بحث ميکنم و تو بحث ميکني و درد و دل ميکني و ... عاره خلاصه !!

    اين عين هام بدجور خار شده ذفته تو چشمت ... نه ؟
    مث که حسابي عــــــاره :دي

    پاسخ

    فداي شما! :)) بابا اين زهرا بدبخت اينجا نظر مي ذاشت ولي خب عمومي نبود ك :دي بعـــــــله :)) آخه عكس گوشي تو ك قالبش ني ك....ماها تو وضوخونه همه مانتو كار و قلمو ب دست قالب داره ؟:))) بله بله....اين دل ب دل راه داره و اينا:)) نه آقا ...بيخي ديروز....ما ي حسي كرديم و شووومام انكار كردي....آخ لات شدم :دي :)) نه بابا اين از بچگيش همين بوده:)) اينقده ك اين در فكر اصلاح منه اصن ما ب اصلاح ناپذيريش يقين پيدا كرديم:))) كل شريعتي فهميدن ما دنبال اينيم ! ايش:)) بعاههه ...ي خار عجيبي شده...آخه عاقا و عارع و عوهوم چيه مها:))‌ي سال ادبيات نذاشتن واسمون زندگيمون بر باد فنا رفت :دي:))
     <      1   2